فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو13 سالگیت مبارک

فرشته کوچولو

عكسهاي ديشب

ديشب يكي از كادوهاي تولدش را كه مامان زندايي بهش داده بود و خيلي مورد توجه فرنيا است  يك عروسك  كه وانش دوش داره و اب بريزيم توش كار ميكنه بهش داديم كه بازي كنه عروسك را از توي وان دراورده و ميگه من حمام كنم خودتون ببينيد مثلا رفته توي وان و داره سرش را ميشوره ...
15 آبان 1391

عزيزم دختر قشنگم مامان باز برات مينويسه

دختر قشنگم اين مدت خيلي سرم شلوغ بود و نتونستم بيام برات بنويسم اما از امروز ديگه همه چي به روال عادي برميگرده و مامان مياد برات مينويسه بعد از اون بيماري ويروسي كه خدا را شكر خوب شدي فقط رفتنمون به اصفهان كنسل شد هفته بعدش سالگرد فوت عمو يوسف بود عمويي كه مامان خيلي دوستش داشت و هنوز هم باورش نميشه از بين ما رفته توي مراسم فقط شيطوني كردي و يكي دو جمله قصار گفتي كه مامان نميدونست اخه وسط مراسم اين حرفها را چجوري يادت امد بگي و اصلا از كجا بذهنت رسيد فكر كن من هيچ وقت هيچوقت تا حال از كلمه كچل استفاده نكردم دقيقا واسه اينكه ياد نگيري حتي توي قصه حسن كچل ميگم حسن كوچولو مو نداره  اما وسط مراسم داد زدي بابابزرگ كچله اخه مامان فدات اين...
14 آبان 1391

خدايا لطف ومهربونيت را شكر

بعد از چند روز نگراني بابت بيماري فرنيا گلي بلاخره خانمي حالش خوب شد و خدا لطفش را به ما باز هم نشان داد خدايا هيچ بچه اي را به بيماري دچار نكنه و هيچ مادري را غصه دار نكنه ديروز از مهد خبر دادن كه دوباره فرنيا حالش بهم خورده و بيحال است سريع رفتم خانه و دختري را از مهد گرفتم خدا را شكر خيلي خوب بود حتي اشتهاش هم داره برمي گرده و كمي بهتر شده اما بدنش دونه ها ريز زده بود تا بابايي امد برديمش دكتر و خان دكتر مهربون گفت دختري چيزيش نيست و فقط يك بيماري ويروسي بوده كه هيچ داوريي هم نياز نداشته و اين دونه ها هم مربوط به همان بيماري ويروسي است و تا 7روز ممكنه باقي بمونن و دختري هم انگار از قضايا با خبر شده بود و خيالش راحت شده بود چيزيش نيست ...
23 مهر 1391

گل دختر مامان مريض شده

عزيز مامان نميدونم چيكار كنم چند روزه مريضي و من دارم ديونه ميشم از سه شنبه شب كه تب كردي و هر روز بجاي اينكه بهتر بشي مشكلاتت بيشتر شد اول فقط تب داشتي بردمت دكتر اون هم گفت چيزيت نيست ويروسيه و فقط استامينوفن اما از بعد از اينكه از دكتر امديم  هر چي ميخوردي بالا مياوردي از چهار شنبه صبح هم اسهال شروع شد بعد يكدفعه همه چيز از 5شنبه عصر خوب شد يعني نه اسهال نه استفراغ و نه تب اما شما ديگه اصلا غذا نميخوري و اين باعث ميشه كه همش بيحال باشي ديروز فقط چند لقمه نان و پنير خوردي و شب هم بزور بازي و پارك چند قاشق سوپ عزيزم مامان سعي ميكنه بهت هله هوله نده اما چون ديروز چيزي نميخوردي گفتم بهت پفك بدم شايد اشتهات باز شه ام...
22 مهر 1391

كودك قشنگم روزت مبارك

عزيزم ديروز به مناسبت روز جهاني كودك برديمت نمايشگاه بهترينها براي غنچه هاي شهر بنظرم از پارسال كيفيتش پايين تر امده بود پارسال شركتهايي كه انجا غرفه داشتند براي بازي بچه ها غرفه هايي را تدارك ديده بودند اما امسال فقط غرفه هاي نقاشي بود و پوشاك هم يكي دو غرفه بيشتر نيود كه بيشتر براي بچه هاي زير دوسال لباس داشتند چندتا عكس هم گرفتيم كه ايشالله به زودي عكساش را اينجا ميگذارم خلاصه كه فرنياجون حسابي انجا نقاشي كشيدي و بدو بدو كردي و شب وقتي رسيديم خانه موقع خواب بابايي بهت ميگفت بازي ميگفتي  نه لالا بعد من بهت گفتم برات قصه بگم گفتي نه لالا و راحت سرت را گذاشتي روي بالش و خيلي زود خوابت برد  ايكاش ميشد هميشه اينقدر با...
18 مهر 1391