خرو پف
كمي از حرفهاي قشنگت مينويسم امروز صبح ساعت 4.20 دقيقه منو صدا كردي و اب خواستي بعد گفتي چراغ را روشن كنم و چراغ خواب را خاموش كنم ميگم واسه چي ميگي بيا بازي كنيم عزيزم الان هنوز شبه ببين تاريكه بخواب باشه دوباره ده دقيقه بعد بيدار شدي، مامان ج ي ش دارم بردمت دستشويي بعد از اينكه كارت تمام شد ميگي بشور ديگه پي پي نداري؟ نه مامان مگه نميدوني الان همه خوابن خوب پي پي هم خوابه ديگه باد معده اش دفع شد ميگم ببين صداش امد مامان گوشت را بيار(بعد يواش در گوشم ميگه) اين صداي خروپف پي پي يك روز توي دهه محرم نشسته بود و تلويزيون نگاه ميكرد بعد امده پيشم و ميگه مامان من ميخوام كار خوب كنم تا خدا منو دوست داشته باشه ...