يك روز جمعه
يك روز جمعه روز فرنيا بود
صبح رفتيم پارك پرديسان فرنيا اسكيت تمرين كنه اول اماده ميشه
انجا با دوتا خواهر و برادر كه امده بودند تمرين اسكيت حسابي بازي كرد و لذت برد و چون ميديد ازش بزرگترن ميگفت به من ياد بديد
مربي اسكيت گفته بود فرنيا اسكيت سواري نكنه فقط براي تقويت پاهاش روي جاي نرم با اسكيت راه بره ما هم اول رفتيم اسكيت بعد رفتيم تمرين قدم زدن
من عاشق اين عكس هستم
بعد با بابايي
براي رعايت عدالت يك عكس دوم از بابايي
بعد از كمي راه رفتن رسيديم به موزه حيات وحش
بعد هم رفتيم رستوران واسه نهار و چه رستوراني؟ بله كيدز لند مخصوص بچه ها
دختر من با ابزار بازي ميكنه يك پسره داره با اشپزخانه بازي ميكنه
اين هم غذاي فرنيا البته غذاي بزرگترها ساده بود مثلا ان سالاد و ساندويچ و سيب زميني سرخ كرده سفارش ما بود
اين اتاق تولدش بود كه مثلا كسي حق نداشت بره داخل اما ما رفتيم
اين هم راه پله هاش كه ما موقع خروج ازش عكس داريم