فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

خرو پف

1393/8/20 9:53
نویسنده : مامانی
758 بازدید
اشتراک گذاری

كمي از حرفهاي قشنگت مينويسممحبت

امروز صبح ساعت 4.20 دقيقه منو صدا كردي و اب خواستي بعد گفتي چراغ را روشن كنم و چراغ خواب را خاموش كنم ميگم واسه چي ميگي بيا بازي كنيم

عزيزم الان هنوز شبه ببين تاريكه بخواب

باشه

دوباره ده دقيقه بعد بيدار شدي، مامان ج ي ش دارم

بردمت دستشويي بعد از اينكه كارت تمام شد ميگي بشور ديگه

پي پي نداري؟

نه مامان مگه نميدوني الان همه خوابن خوب پي پي هم خوابه ديگه

باد معده اش دفع شد ميگم ببين صداش امد

مامان گوشت را بيار(بعد يواش در گوشم ميگه) اين صداي خروپف پي پي

خندهخندهقه قههقه قههقه قهه

يك روز توي دهه محرم نشسته بود و تلويزيون نگاه ميكرد بعد امده پيشم و ميگه مامان من ميخوام كار خوب كنم تا خدا منو دوست داشته باشه و مثل پيامبرها بشم

ميگم دخترم اگه به حرف مامان و مربيها گوش بدي و دوستات را اذيت نكني و كمك مامان كني خدا خلي دوستت داره

بعد ميگه اگه بزرگ شدم و يادم رفت روسري بپوشم و با كلاه رفتم بيرون خدا منو ميبخشه

خندهگیج بهش گفتم گل دخترم اولش مامان يادت مياره كه روسري بپوشي بعدا هم كه خيلي بزرگ شدي ديگه اصلا يادت نميره

Girl with Kitten Divider Line

داره نقاشي ميكشه يكدفعه ميگه مامان مشكي اصلا رنگ خوبي نيست من ديگه با مشكي نقاشي نميكشم مامان تو هم هيچوقت مشكي نپوشبوسمحبت

                                                   rose divider

يك روز نشسته بوديم و نسبتهاي فاميلي را ميگفتيم گفتيم عمو داداش بابايي است و دايي داداش مامان

يك دفعه گفت اما من داداش ندارم متفکر چرا خيلي دارم داداش سينا، داداش پارسا، داداش محمد، داداش مهدي( و همينجور اسم پسرهاي فاميل را رديف ميكرد) بعد گفت خواهر هم دارم هليا، آتنا، مليسا

بابايي اضافه كرد: شايلين، انا

فرنيا گفت نه بابايي اينا دوستاي مهدكودكم هستند خواهرام نيستن

خندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونکخندونک

 

پسندها (4)

نظرات (12)

مامانی فاطمه
21 آبان 93 8:20
قربون شیرین زبونهاش خوب خوبه یه اسم خوب برای باده معده پیداکردیم راست میگه مامانی خواب بوده دیگه
مامانی
پاسخ
اين دختر ما خوب بلده براي اينكه زود از دستشويي بياد بيرون چه بهانه هايي بياره: پي پي گاهي راهش را گم ميكنه اخه توي شكم تاريكه، گاهي خوابه و بعضي اوقات هم دوست داره پيش صاحبش بمونه اگه بره دلش تنگ ميشه براي صاحبش و هزارتا بهانه ديگه فقط كمي ترسو است و تا تهديدش كنيم زود مياد بيرون و ميره توي دستشويي
مامانی فاطمه
21 آبان 93 8:24
خوب سر بچه گول مالیدید یه عالمه داداش وآبجی براش ردیف کردینااااخوبه منم یاد بگیرم
مامانی
پاسخ
من كه گولش نزدم خودش اسم اورد اخه همه پسرها را داداشي صدا ميزنه
مریم مامان دونه برفی
21 آبان 93 11:41
عزیییییییزم چیکارداری مامانی مگه پی پی دل نداره ..حالا میخواد یه خورده بیشتر بخوابه .. صدای خروپفشو نمی شنوین؟؟
مریم مامان دونه برفی
21 آبان 93 11:44
وا... بچه دیده از برادر و خواهر خبری نیست خواسته این نسبت رو هر جور که هست حفظ کنه تا به خاطره ها نپیونده ... امیرعلی هم به همه پسرهای فامیل میگه داداش و به دخترها هم یا میگه آجی یا یه جونی به آخر اسمشون اضافه میکنه مثل مامان جونی
مامانی
پاسخ
بلاخره بايد بچه بايد خلاقيت داشته باشه و بلد باشه خودش واسه خودش خواهر وبرادر پيدا كنه ديگه
سپیده مامان درسا
21 آبان 93 23:48
ای جونم قربون این گل دخملی شیرین زبون
بابا و مامان
23 آبان 93 8:19
الاهی فدای شیرین زبونیت عزیز دلم
مامانی
پاسخ
خدا نكنه خاله جون
بابا و مامان
23 آبان 93 8:22
عجب اسم بامسمائی پیدا کردی فرنیا جون پس نگوویم باده معده بگوئیم خروپف
بابا و مامان
23 آبان 93 8:23
عجب خانواده پر جمعیتی خواهید داشت مامان
مامان فتانه
23 آبان 93 22:19
ههههههههههه خیلی باحال بود کلییییییی خندیدم..عزییییییزمییبیی
مامانی
پاسخ
ممنون كه پيشمون مياييد
فاطمه
24 آبان 93 19:54
خیلی با مزه بود .راست میگه فرنیا مشکی رنگ خوبی نیست
مامانی
پاسخ
منم موافقم مشكي رنگ قشنگي نيست
مامان آیلا
27 آبان 93 11:36
وای صدای خر و پف سر کار خودم رو به زور کنترل کردم امان از دستت فرنیا . راست می گه مشگی خوب نیست . خدا رو شکر با دختر پسرهای فامیل مسئل خواهر و برادر حل شد و به جاهای باریک نکشید در ضمن خصوصی دارید
مامانی
پاسخ
خوب تعريف ميكرديد با همكاران با هم ميخنديديد يك مدت همه چيز را سياه ميكرد اما الان ديگه خدا را شكر دست از رنگ سياه برداشته ممنون بخاطر خصوصي
خاله ی آریسا
28 آبان 93 10:03
آخی عزیزم به فکر داداش افتادی !!!!!!