فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

فرشته کوچولو

با كلي عكس امدم

روز 3شنبه مهد گفت توي مهد مشكل داشتي و حالت خوب نبوده و من كلي نگران شدم و باز 4شنبه را مرخصي   گرفتم  ولي خدا را شكر هيچ مشكلي نداشتي نميدونم چرا مهد اينجوري گفت يا شايد بقول خاله فهميدي تا  كمي حالت بد باشه مامان پيشت ميمونه واسه همين خودت را به مريضي ميزني تا مامان مرخصي بگيره و با مامان بمونيد خانه اما با اينحال امروز امدم كلي عكس برات بگذارم و چون نمي خوام خيلي توضيح بدم عكس هر جايي را كه رفتيم مثل رفتن به باغ وحش پارك ملت را توي يك موضوع مي گذارم اول يك عكس از كوچولوييهات كه خيلي دوستش دارم رفتيم خيابان بهار اين لباس را واست خريديم و زود تنت كرديم و ازت عكس گرفتيم تا دايي كه داشت ميرفت پيش مامان بزرگ عكست را...
17 دی 1390

در فروشگاه هايپر استار

توي اين روزهاي سرد با سرماخوردگي و خستگي از ماندن در خانه يك جا مشناختيم كه گرم باشه و خوشت بياد ان هم فروشگاه هايپر استار بود رفتيم و چون خريد نداشتيم برات ماشين گرفتيم اولش ماشين سواري را دوست داشتي اما بعدش راه رفتن و دست زدن به وسايل فروشگاه واست جالبتر بود اين هم مال يكدفعه ديگه است كه براي خريد رفته بوديم و جنابعالي دوست داشتي گاري خريد را هل بدي ...
17 دی 1390

برگشت فرنيا به مهد

سلام گل خانمي بالاخره مامان و بابا برگشتند سركار و شما هم رفتي مهد ديروز كه زنگ زدم مهد گفتند سرفه داري و خيلي ابريزش بيني من همش نگران تا رسيدم خانه و گفتم بايد دوباره خانه نشين بشيم تا كسي را پيدا كنم از طلا خانم توي خانه نگهداري كنه از فاميل كه كسي خريدار نشد اما وقتي از مهد   گرفتمت ديدم خيلي خوب هستي و سرفه هات خيلي كم شده يعني ديگه تك و توك سرفه داري ابريزش بيني هم كه مال حساسيتت است كه هميشگيه امروز صبح هم كه از مربيت سوال كردم كه اون هم گفت نه سرفه ها خيلي كم بوده خدا را شكر اين چند روز كه مهد نرفته بودي ارام تر شده بودي ديروز كه از مهد گرفتمت اينقدر سرحال و شلوغ شده بودي كه نگو و نپرس مامان ديگه كم اورده بود&...
13 دی 1390

فرنيا گلي مريض شده

سلام چند روزي نبودم اخه عسلم مريض شده بود و من توي خانه با دخترم موندم و مدتي مرخصي گرفتم امروز هم كه امدم بابايي پيش گلم مونده البته خيلي حالش بهتر شده اما تا بهبود كامل سعي ميكنيم نفرستيمش مهد حالا چند كلمه با دختر گلم روزهاي قبل خيلي سخت بود شبها تا صبح تب بالايي داشت كه پايين هم نمي امد و مامان تا صبح بالاي سرت بيدار بود كلي مامان و بابا را نگران كرده بودي عزيزم بدون مامان تحمل مريض شدنت را داره يعني هيچ ماماني تحمل مريض مريض شدن گلش را نداره   يك روز از بس گرسنه ات بود منو بردي اشپزخانه و دست  دراز كردي سمت غذاهاي روي اجاق گاز وقتي بهت دادم با اشتهاي تمام خوردي اما هنوز 5دقيقه نگذشته بود كه همه رو بالا ا...
11 دی 1390

عكسهاي شب يلدا و كريسمس

شب يلدا رفتيم عكاسي و از گل دختري عكس گرفتيم فردا شبش هم خانه عمو بوديم و عكسهايي كه اقاي عكاس سايز كوچيكش را هديه داده بود انجا هديه داديم حتي يك عكس هم واسه خودمان باقي نماند كه مامان بگذار توي كيفش اما عكسها ...
3 دی 1390

بازم كارهاي جديد

سلام عسلكم هر روز شيرينكاري هاي جديدت ما را ذوق زده ميكنه ديروز وقتي بهت ميگفتم الكي بخند با صدا مي خنديدي و وقتي بهت ميگفتم گريه كن دستت را روي صورتت ميگذاشتي و اداي گريه دراوردي از اينكه ياد گرفتي شمع يا كبريت روشن را با فوت كردن خاموش كني خيلي ذوق ميكني وقتي جوراب پات باشه روي سراميك هاي كف اتاق ليز ميخوري و بازي ميكني با اينكه با اين كارت خيلي مامان را ميترسوني اما حسابي مامان از هوشت لذت ميبره با جوراب روي فرش امتحان ميكردي خيلي زود فهميدي فقط روي زمين بدون پوشش ميشه اين بازي را كرد يا وقتي جورابهاتو دراوردم يك لباس مياوردي و ميانداختي زمين و با استفاده از ان ليز ميخوردي ميرفتي زير پتو و مثلا انجا ميشد خانه بازي كلي بازي ...
30 آذر 1390

عكسهاي گل دختري

چندوقت بود واسه دخترم عكس نگذاشته بودم امروز امدم با عكسهاي جديد خاله كوچيكه ببين بلاخره موهام بلند شد مامان واسم گيره بزنه به دخترم گفتم بشين ميخوام ازت عكس بگيرم ببينيد چجوري اماده عكس گرفتن شده!!! ...
28 آذر 1390

13ماهگي مبارك

سلام عسل خانم مامان امروز وارد چهاردهمين ماه زندگيت ميشي مباركت باشه ايشالله تولد صد سالگيت خيلي پيشرفتها داشتي حرف زدن را شروع كردي و هر كلمه اي هم كه نتوني بگي اهنگش را ميگي مثل دَدايي يعني دمپايي رقصت خيلي پيشرفت كرده صداي چندتا حيوان رابلدي: گاو بع بعي و جوجو دس دسي و سرسري جزو بازيهات شده وقتي مامان از دستت ناراحت ميشه  زود ميايي جلوي مامان و هي ميخندي تا بلاخره مامان تسليم ميشه و تودوباره شروع ميكني به شلوغكاري به مناسبت شب يلدا (چهارشنبه) ميريم عكاسي اميدوارم عكسهاي يادگاري خوبي بگيريم دوست دارم شيريني زندگيم
26 آذر 1390