فرنيا رفت محل كار بابايي
سلام دختر قشنگم
بلاخره بعد از چند بار امدن سركار مامان حس حسادت بابايي گل كرد و خواست دختري را ببره محل كارش و اينشد كه پيشنهاد داد من 5شنبه شما را ببرم تا 1ساعت اخر وقت را پيشش باشي و بعد سه تايي برگرديم
توي ان يك ساعت هم من يك سري به يك بي بي مهربون كه همسايه قديم مامان بزرگ بود و الان ساكن كرج است زدم
ديروز چون مهمان داشتيم وقت نشد عكسهات را آماده كنم انشالله فردا اين پست با عكسهاي زيباي گل دخترم تكميل ميشه تنها يك عكس را بابايي با ايميل برام فرستاده كه اينجا ميگذارم
اين پست با عكسها تكميل شد
خوب اول از همه اينكه وقتي شما را بردم محل كار بابايي كلي تلفن بازي شد تا شما را راه بدن و من متعجب بودم چرا اين همه مجوز لازمه اما با ديدن عكسها متوجه شدم اصلا نبايد اجازه ورود به بچه ها را بدن
اخه همه كار را ول كرده بودند و با شما همراه شده بودند و البته وصد البته كه من هم بودم هر روز صبح كارم را با شركت گردي اغاز ميكردم اخه انجا كه شركت نيست يك گلستان است از زيبايي و سرسبزي
و خوب عكسها
اول رفته بوديد گلخانه كه طوطي و مرغ عشق هم توي گلخانه بود
ناز كن و عشوه بيا دختر نازم كه تا من و بابايي هستيم خريدار تمام غمزه هاي شيرين تو هستيم
گلخانه كه من خيلي خوشم امده بود خواستم يك عكس ازش بگذارم اما توي عكسهاي بابايي جز اين چيزي نتونستم پيدا كنم
يك حوض بزرگ يا شايد هم يك استخر جلوي ورودي ساختمان اداري شركت(يعني ساختمان محل كار بابايي)
يك مدل ديوار قديمي باغ كه وسط باغ شركت درست شده
بلاخره گردش تمام شد و همه برگشتن سركار حتي گل دخترم
باورم نميشه اين طوطي را خودش كشيده طوطي توي قفس است
اين هم يك كاميون كه براي يكي از همكاران (آقا) بابايي كشيده بود
به غنائمي كه فرنيا در شركت بابايي جمع كرده دقت بفرماييد (شكلات، كيك، پول، .....)
عاشق اين عكس هستم انگار داره كار انجام ميده چنان با تمركز و توجه داره نقاشي ميكشه انگار داره نقشه كشي انجام ميده
خوب بلاخره يكي به خودش امد و يك عكس از بابايي و دختري گرفت حداقل باورمون بشه فرنيا امده محل كار بابا
تمام اين مدتي كه فرنيا پيش بابايي بود من خانه بي بي بودم يك خانم سيد كه خيلي مهربونه و با صفاست
ظهر هم كه مهمانشون بوديم