فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

فرشته کوچولو

عكسهاي قبل از مسافرت شمال

1393/6/24 10:03
نویسنده : مامانی
1,371 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ميخواستم بعد از بازگشت از سفر اولين پستم عكسهاي سفر باشه اما خوب هنوز نتونستم عكسها را از رم دوربين به كامپيوتر انتقال بدم براي همين الان امدم تا يك خبري از گل دختري و برگشتمون بدم تا ببينم كي وقت ميشه عكسهاي سفر را اماده كنم

اول يك عكس بازم از شركت بابايي

1

 

بابايي

خوب يك روز خوب عمو حسن با خانواده امدن خانه ما و خواستيم با هم بريم پارك اما اينقدر گرم بود كه زود برگشتيم

ولي شما بچه ها كه گرما نميشناسيد حسابي بازي كرديد

لحظه ورود به پارك

 

الاكلنگ سه نفره!!!

 

الاكلنگ سه نفره

 

كاسه چرخشي

 

در حال برگشت از پارك

 

و بعد از رفتن مهمانها اتاق فرنيا ديدن داره

اتاق فرنيا

و عكسهاي سالگرد ازدواج

هرسال به دعوت شركت بابايي روز عقدمونt ما به يك رستوران ميريم و امسال تاريخ عقد و رفتن مسافرتمون همزمان شد نتيجه اينكه يك هفته زودتر رفتيم رستوران

قرار بود نهار بريم براي همين من ان روز مرخصي گرفتم اما چون بابايي تا ساعت 10 خواب بود و بعدش هم چندتا كار كوچولو بيرون از خانه داشتيم كه طول كشيد و ساعت 3.5عصر خانه از غذاهايي كه مامان بزرگ توسط دايي واسمون فرستاده بود(دلمهخوشمزه) خورديم نتيجه اين شد كه شام رفتيم بيرون

رستوران اركيده

 

خانم خانما ديگه ياد گرفته خودش سفارش ميده تاما داشتيم منو را نگاه ميكرديم به اقايي كه امده بود تا سفارش بگيره ميگه من يك ماهي ميخوام با پلو و دوغ و سالاد و سوپ نوشتيد؟

خانم طلا

 

دختر ناز من

 

بعد از كمي غذا خوردن خسته شد و گفت من يك گربه كوچولو هستم و رفت زير ميز و با گفتن ميو ماهي حسابي غذا خورد يعني گرسنه بود اما شيطنت بچه گانه اجازه نميداد بشينه روي صندلي غذا بخوره

گربه كوچولو

 

با بابايي

 

بهيچ عنوان اجازه نداد منو بابايي يك عكس دو نفره بگيريم يا حتي سه نفرهگریه

يك ابشار مصنوعي درست كرده بودند اينقدر صداي اب كيف ميداد موقع خوردن غذامحبت

كنار ابشار مصنوعي

 

اين هم خروجي رستوران

موقع خروج از رستوران

 

و اين هم توي خيابان بعد از رستوران رفتيم فروشگاه هايلند يك سري زديم فرنيا كلي خوشش امده بود و اصرار داشت خريد داشته باشيم بلاخره هم بخاطر فرنيا يك شامپو خريديم و امديم بيرون

و نهايتا توي كوچه

پسندها (4)

نظرات (14)

مامان النا
24 شهریور 93 12:32
سلام خانومی. سالگرد عقدتون رو بهتون تبریک میگم.امیدوارم سالهای سال در کنار همسرتون و فرنیا جون زندگی خوب و خوشی داشته باشین.
مامان النا
24 شهریور 93 12:33
عکس شرکت بابایی هم خیلی قشنگ شده.
مامان النا
24 شهریور 93 12:35
برعکس النا که اصلآ طاقت گرما رو نداره.اگه بریم بیرون,جاهاییکهآفتاب باشه رو فقط میدوه که به سایه برسه.
مامان هلنا
24 شهریور 93 14:55
الهی بگردم چقده فرنیا با این سارافون و کلاه صورتی ناز میشه ادم دل ضعفه میگیره سالگرد ازداوجتون مبارک فرشته جون ایشالله همیشه خوش و شاد باشین
بانو
24 شهریور 93 15:31
سلام نبایدهای تخم مرغ در بارداری را در بانو ببینید www.banoo.ir/post/1036 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
مریم مامان دونه برفی
25 شهریور 93 9:52
سلام یه تبریک صمیمانه بابت سالگرد عقدتون مبارک باشه و امیدوارم درکنار همسرو دخترگلتون شاد وسلامت و باشید و با دل خوش زندگی کنید.
مامان نازنین زهرا
25 شهریور 93 10:27
سلام چه دختر نازی ماشاالله سارافونش هم خیلی زیباست
مامان نسی
25 شهریور 93 10:56
سلام سلام سالگرد ازدواجتون مبارك خوش به حالتون بابايي كجا كار ميكنن كه تاريخ عقد پرسنلشونو ميفرستن بيرون برا صرف غذا خوش به حالتون راستي اي جون دلم اين تربچه سفارش غذا داده خودشم مااااااهي
سپیده مامان درسا
25 شهریور 93 17:21
سلام خانومی سالگرد ازدواجتون مبارک انشالله همیشه همین جور عاشقانه زندگی کنین کنار هم قربون گربه کوچولو بشم من که واسه خودش ماهی سفارش داده بود
مامانی فاطمه
26 شهریور 93 10:15
سلام خانمی سالگرد عقدتون مبارک ایشااله هزارسال به خوبی وخوشی درکنار هم زندگی کنید میبوسم روی ماه مادرو دخمل رو
فاطمه
26 شهریور 93 12:28
خانم خوش تيپه اسپند واسش دود كن .چشم نخوره .
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:55
مامانی به پای هم پیر بشید ان شا اله . خوب بچه این دوره زمونه هست حالا واصبر کنید کمی بزرگ تر بشه چه شود
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:56
وای من که عاشق این پیرهن خوش آب و رنگ فرنیا هستم
مامان فرشته
27 شهریور 93 11:37
خوشبخت باشید