ماه رمضان و روزانه هاي فرنيا
توي ماه رمضان بابايي با اينكه نتونست روزه بگيره اما به اندازه ماماني روزه دار ثواب برد اخه همش با فرنيا ميرفت اينور وانور تا ماماني بتونه استراحت كنه ان هم توي اين هواي گرم
بردن فرنيا به كلاسهاي موسيقي را توي اين ماه بابايي زحمتش را كشيد
گاهي هم پارك
يك روز هم دوتا بابايي با دختراشون رفتن بوستان نهج البلاغه(هليا و فرنيا و پدران محترم)
فرنيا عاشق ماست است ان هم با سبزيجات خشك بقول خودش ماست سبزي
يك روز رفته بوديم فروشگاه ياس توي ميدان هفت تير فرنيا داشت ميگشت كه بدو بدو امده پيش منوميگه بيا بيا يك چيز خيلي خوب پيدا كردم و رفتم و ديدم ايشون ماست سبزي پيدا كرده بود همانجا خريديم و با كلي پرس و جو قاشق بستني پيدا كرديم و فرنيا نشست به خوردن ماست
يك روز هم با همسايه رفتيم هايپر مي
گاهي هم بازي با بابايي توي خانه
يك روز هم بابايي ما را برد رستوران هزار و يكشب واسه افطار داشتند براي موسيقي زنده اماده ميشدند ولي بلندگوهاشون خيلي صداشون بلند بود و صداي گوش خراش ميداد ببينيد فرنيا از ترس چجوري بغل بابايي را سفت چسبيده
اين هم افطاري نان و پنير خوران فرنيا
توي خانه اصلا افطاري نان و پنير نميارم اخه اينقدر دوست داره كه فقط نان و پنير ميخوره و بعدش واسه شام ميگه سيرم
فرنيا نقاشي فقط خط خطي ميكنه اما گاهي يكدفعه اثر هنري خلق ميكنه مثل اين
و اين هم قيافه جديد فرنيا
5شنبه بردمش آرايشگاه و جلوي موهاش را كوتاه كردم اولش خوشش امد اما حالا مدام ميگه مثل پسرها شدم كي موهام بلند ميشه
فقط در حد يك سانت از پايين موهاش را هم ارايشگر كوتاه كرد تا موهاش مرتب بشه بعدش فرنيا يك نگاه به موهاش كرد و گفت موهام تا اينجا بود(اشاره به كمرش) چرا اينقدر كوتاهشون كردي؟
بعد آرايشگر اينجوري بود و من اينجوري
اخرين عكس هم مربوط به برنامه فيتله ايهاست كه از طرف مهد رفتند چند روز پيش مدير مهد پرسيد مثل اينكه فرنيا وبلاگ داره اگه ميخواهيد عكسهاي برنامه عمو فيتله ايها را بهتون بدم توي وبلاگش بگذاريد فقط دوتا عكس از فرنيا بود كه چون كامپيوترشون ويروسي بود به محض وصل كردن فلشم به لب تاب شروع به ويروس يابي كرد و كل عكسهاي مراسم بجز اين يكي را بعنوان ويروس حذف كرد و از من هم كاري ساخته نبود
فرنيا از بچه هايي است كه خيلي راحت با همه ارتباط برقرار ميكنه و خجالت هم توي كارش نيست براي همين مهد انتخابش كرده بود بره بالا توي مسابقه شركت كنه اما فرنيا انجا همه را سورپرايز كرده بود و اصلا حرف نزده بود (البته اين علت حرف نزدن فرنيا از زبان خودش است)