نوروز 93-قسمت پنجم(شيراز)
شنبه شب رسيديم شيراز يعني 9فروردين روز تولد بابايي از قبل با دوستم هماهنگ كرده بودم براي تولد بابايي كيك و گل بخره و بعد از شام كيك را اوردن و بابايي را سورپرايز كرديم
دخترم درحال تزيين ميز تولد بابايي دوتا گل خريده بودند اما هركدوم را يكي از بچه ها برداشتن و گل قرمزه زير اسباب بازيهاشون گم شده بود شپ موقع خواب پيداش كردم
اين هم متين خان و بابايي اش و فرنيا و بابايي اش
و اين هم مامان متين دوست خوبم كه دوساله مزاحم مادرش ميشيم توي گناوه و امسال به خودش هم زحمت داديم كاش يك تعطيلي بيان پيشمون
اين هم فرنيا گلي كه بعد از عكس گرفتن گفت حالا تولد بابايي تمام شد تولد منه
فرداش رفتيم شيراز گردي اول از همه موزه هفت تنان( خانه اي كه محل دفن 7 درويش بود و بسيار خانه زيبايي بود )
بادكنكي كه توي كازرون خريديم هنوز دستش است و دقيقا وقتي رفت نزديك ان خانم واقا خورد به خارهاي گلهاي و تركيد
بعد رفتيم ارگ كريم خاني و چون قبلا رفته بوديم داخل نرفتيم و رفتيم سمت بازار وكيل
همانجا فرنيا خوابش گرفت و چون سرد بود بابايي از خود گذشتگي كرد و كتش را دراورد پيچيد دور فرنيا
بعد رفتيم حمام وكيل و چون فرنيا خواب بود من بيرون نشستم و بابايي تنها رفت بازديد
داخل حمام يك موزه بود و اين مجسمه هاي قشنگ (مراسم حنابندان قديمي) جالبي اين مجسمه ها بد حجابي مجسمه هاي زن است عجيبه اجازه دادند اينها موهاشون پيدا باشه
من هم كه فرنيا در بغل بيرون نشسته بودم
بعد قرار شد بابايي فرنيا را بغل كنه و بشينه من برم بازار وكيل كه تا راه افتادم سريع فرنيا منو صدا كرد يعني خانمي بيدار بود و الكي خودش را زده بود به خواب تا بتونه بغل باشه و كمي استراحت كنه شايد هم دقيقا موقع رفتن من بيدار شده بود
از بازار واسه فرنيا لباس محلي خريديم همانجا لباس را پوشيد و همه ازش عكس گرفتند
بعد هم رفتيم رستوران توي رستوران فرنيا از لباسش خسته شد و درش اورد
يادم رفت بگم يك بازارچه صنايع دستي جلوي ارگ كريم خاني درست كرده بودند و زماني كه فرنيا خواب بود اين عروسك را براش خريديم
بعد شروع كرد به توجه كردن به رستوران و عكسهاي روي ديوار
و بلند يكدفعه گفت سيبليهاي اين اقاهه شبيه گربه است همه برگشتن نگاه كردن و من هم عكس روي ديوار را نشان دادم وگفتم دخترم عكس روي ديوار را ميگه
اين هم با بابايي
ميدان بين ارگ و بازار وكيل
بعد هم يك خانه قديمي نزديك شاهچراغ
بابايي از اين در خوشش امد و هي از ما عكس گرفت
جايي كه فرنيا خودش واسه عكس گرفتن انتخاب كرد
شب هم رفتيم شهر بازي زيتون