فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

فرشته کوچولو

نوروز 93-قسمت چهارم(مسير برگشت)

1393/1/17 10:55
نویسنده : مامانی
1,750 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه صبح از اهواز خارج شديم اما قرار شد در برگشت كمي ايرانگردي كنيم امسال مسير بهبهان- گناوه- شيراز- يزد- اصفهان و نهايتا تهران را انتخاب كرديم

باز هم شروع مسافرت با خواب فرنياچشمک

برگشت

 

مسير اهواز به بهبهان

بعد از رامهزمز جايي بود به اسم جايزون و يك پارك بزرگ و خيلي زيبا اما تا وسائل را پهن كرديم صبحانه بخوريم مگسها و مورچه هاي بزرگ دورمان را گرفتند و فرنيا كه بريم من ميترسم الان همه چيز را كثيف ميكنند مگسها ادم را مريض ميكنند و ...(آموزشهاي مهدكودكخنده)خلاصه كه جمع كرديم و راه افتاديم و فرنيا توي ماشين صبحانه خورد

جايزان

جاهاي مناسبي كه فرنيا براي نشستن پيدا ميكرد

نشستهاي مدل فرنيا

فرنيا و بابايي

بجز اينكه توي راه جريمه شديم چيز خاصي نبود تا رسيديم بهبهان و رفتيم ديدن هليا (دختر همسايه)

خانه خاله هليا سري زديم و زحمت داديم بچه ها حسابي با هم بازي كردند و يك عكس يادگاري دسته جمعي داشتيم بعدا ميپرسم اگه اجازه دادند اضافه ميكنم

بهبهان

بعد از نهار راه افتاديم سمت ديلم و فرنيا كلي اب بازي كرد

ساحل ديلم

اول اينجوري رفت توي اب

دريا

بعد خودش را راحت كرد و تني به اب زد

شنا

عكس هنري

اب بازي

ديگه غروب بود رفتيم گناوه و من از اين مدل هفت سين خوشم امد خيلي محلي بود

گناوه

شب رسيديم گناوه و رفتيم خانه مادر دوستم و به اصرار ما خانه خالي كه داشتند به ما دادند و ايكاش به حرف انها گوش داده بوديم و پيش خودشان مانده بوديم خانه طبقه چهارم بود و وقتي رفتيم بالا اصلا حس اينكه بريم وسيله هامون را بياريم نبود شب پشه زياد بود و اين خانه پنكه نداشت و قسمت جاكولري هم خالي بود و پشه ها يك دل سير خون ما را مكيدند بيچاره فرنيا ميگفت مامان پشه ها نيشم ميزنند گفتم برو زير پتو گفت اخه صورتم را هم نيش ميزنند گفتم سرت را هم زير پتو ببر كمي بعد گفت كي ميتونم بيام بيرون؟ پشه ها نرفتند؟زبان اينجا ديگه صبح شده و خبري از پشه ها نيست طفلك فرنيا هنوز صورتش از نيش پشه ها قرمزه

خواب ناز

صبح هم كه مجبور شديم ساعت 7صبح خواهر دوستم را بيدار كنيم تا در خانه شون را باز كنه ماشين را از خانه شون برداريم و جالب اينجا بود كه بازار گناوه از 7صبح باز بود

تا فرنيا خواب بود من رفتم كمي بازار را گشتم و خريد كردم بعد هم امديم صبحانه بخوريم اينبار از ترس مگسها چادر زديم

صبحانه

يادم رفت بگم چون فرنيا ديلم رفته بود دريا شب حمامش كرديمو چون چمدان را بالا نياورده بوديم يك دست لباسي كه براش خريده بودم و بزرگ بود پوشاندمش و اينقدر براش بزرگ بود كه فرنيا خيلي راحت فكر ميكرد لخته و حاضر نبود لباسش را عوض كنه

صبحانه2

كنار ساحل و باز هم نگاه حسرت بار به لنجها (فكر كنم توي دلش ميگه كاش ميشد سوار بشمخیال باطل)

كنار ساحل

كنار ساحل

باز هم عكسهاي عشقولانه فرنيا و ماماني

ماماني و فرنيا

خوب بلاخره راه افتاديم سمت شيراز

از گناوه برچسب دفترچه اي خريدم براي سوغاتي و فرنيا دخل يك دفترچه را همان لحظه در اورد پاهاش را ببينيداوه

مسير شيراز

بلاخره با كلي صرف انرژي فرنيا را راضي كرديم لباسش را عوض كنههورا

لباس جديد

شبانكاره

توي مسير به شهري رسيديم به اسم شبانكاره و يك پارك داشت با كلي مجسمه

سوار گاري

فرنيا اينقدر زود تخيلش بكار ميافته

بابايي رفت پشت يك مجسمه و شروع كرد بجاي مجسمه حرف زدن فرنيا خيلي زود با مجسمه ارتباط برقرار كرد و با اينكه ميدونست بابايي است اما كاملا رو به مجسمه حرف ميزد و با تمام مجسمه ها اين بازي را داشتند من فقط عكس اين يكدونه را اينجا ميگذارم

مجسمه مرد

كازرون رفتيم كمي گشتيم توي يك بناي قديمي كه اسمش يادم نيست داشتم براي فرنيا توضيح ميدادم اين چيزي كه كنارش نشستيم چيه

 فرنيا  خيلي ميپرسيد اين چيه و من خيلي راحت جواب ميدادم اخه ديگه بزرگ شده و كاملا راحت ميشه براش توضيح داد اينها چيه و اون هم ميفهمه و براش جالبه اينقدر خوشم ميومد جواب سوالهاش را بدم اخه سوالهاي بيخود نميپرسه كه نشه جواب داد

يك بناي قديمي

گل مامان

اينجا هم پاركي بود توي كازرون بابا ما را پياده كرد اخه فرنيا ديگه خسته شده بود ما رفتيم بازي و بابايي رفت يك دوري توي شهر بزنه  اول براش يك بادكنك خريدم بعد هم رفتيم بازي

وسط بازي ديد يك بچه كمي از خودش كوچكتر بدون كفش و دمپايي و به باباي بچه گفت اين كفش نپوشيده پاهاش زخم ميشه باباي بچه گفت درسته هرچي ميگم گوش نميده و فرنيا بي مقدمه گفت چه جالب مثل حيوناسبز منو ميگيد سريع فرنيا را بغل كردم و دور شدم

داشت از سرسره بالا ميرفت يك پسر بچه را ديد كه عينك داشت فرنيا گفت خيلي پسر خوبيه مثل مهندسها ميمونه مامان پسرك دستي به سر فرنيا كشيد و لبخندي زد و فرنيا ادامه داد مهندس كرمهاي گوشت خواراسترسمنو ميگيد مونده بودم چي بگم اخه موندم اين چيزها را از كجا مياره ميگه

بعد هم بابايي امد كمي عكس گرفتيم و راه افتاديم سمت شيراز

پارك كازورن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آیلا
17 فروردین 93 12:14
ولی این لباسی که گرفتین انقدر بامزه بود مخصوصا کنار اسکله . ای بدجنس حالا برا پسر مردم حرف درمی اری مهندس کرم های گوشتخوار به به چه مدل خوبی به آب زدی حالا بزن که شاید دیگه از این فرصتها پیش نیاد
مامانی
پاسخ
اخه لباس بزرگه براش براي بعدا خريده بودم مجبور شدم تنش كنم
مامان آیلا
17 فروردین 93 12:15
پس شما هم از مگس و پشه و ... گریزانید
مامانی
پاسخ
من يادمه خودم هم خيلي از مگس بدم ميامد حتي الان هم زياد از غذا خوردن در محلهاي باز بخاطر مگس لذت نميبرم
صبا خاله ی آیسا
17 فروردین 93 15:02
عزیزم همیشه ب گردش عکساتون خیلی قشنگ بود..ایشاالله سال خوبی داشته باشین
مامانی
پاسخ
ممنون همچنين شما
زهره(مامان فاطمه)
18 فروردین 93 10:34
اینارو جاانداخته بودم ندیده بودمشون چه سفر طولانی داشتید خانمی .فدای فرنیای کوچولو بااون لباسش وااای مامانی چه احساسی داشتی از از صحبتهای دخملی توی پارک راستی بااجازت اون کامنتت که جواب سوالم رو داده بودی تایید نکردم راستی خصوصی
مامانی
پاسخ
سفرمون يك هفته بود با اينكه بيشتر توي راه بوديم اماخيلي خوش ميگذره دارم سعي ميكنم هر سال يك طرف از ايران را بگردم لطف كردي نظر را حواست بود تاييد نكني
مامان پریسا
20 فروردین 93 13:19
فرشه جون خسته نباشید ماشالله چند تا پست گذاشتید اما امروز همشونو میخونم. فرشته جون عجب تعطیلات پر باری افرین به شما
مامانی
پاسخ
وسط خواندن يكمي اب قند بخوريد فشارتون نيافته پارسال اين مدلي سفر كرديم خوشم امد قرار شد هرسال همين مدلي تعطيلات عيد را بگذرونيم يعني هفته دوم تعطيلات را به روش ايرانگردي برگرديم خانه پارسال مسير ايلام و كرمانشاه بود امسال اين مسير سال ديگه بايد برنامه ريزي كنيم ببينيم چه طرفي بريم
مامان پریسا
20 فروردین 93 13:19
وای مردم از خنده مهندس کرمهای گوشت خوار
مامانی
پاسخ
شما الان ميخندي اما من ان موقع شرمنده مامان ان بچه شده بودم
خاله ی آریسا
27 فروردین 93 12:16
اگه من بودم و لخت میدیدمت گازت میگرفتم خانوم خانوما حسسسسسسابی آب بازی کردیا لبت همیشه خندون باشه گلم
مامانی
پاسخ
بلههههههههههههه اگه بوديد ميديد چقدر اب بازي كرد اما هنوز هم از اب بازي سير نشده