فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولو

نوروز 93-قسمت سوم(رامهرمز-خرمشهر و آبادان)

1393/1/17 9:22
نویسنده : مامانی
2,330 بازدید
اشتراک گذاری

بعد سه شنبه رفتيم رامهرمز خانه مادر بزرگ و خاله من و باز هم متاسفانه فقط همين چندتا عكسي كه خاله كوچيكه توي كوچه از فرنيا گرفت را داريم

فرنيا

يكي از زيباييهاي خوزستان اين گلهاي كاغذي است (البته گل شيشه شور هم هست كه بسيار زيباست و من فقط در خوزستان ديدم)

فرنيا و گلهاي كاغذي

فرنيا جون

 

و چهارشنبه هم رفتيم خرمشهر و ابادان

خرمشهر روبروي مسجد جامع آب اين حوض قرمز بود تداعي كننده خون شهيدان و واقعا با ديدن ان رنگ قرمز فقط ميتونستي به جنگ و خرمشهرو عزيزاني كه رفتند فكر كني

وقتي فرنيا حاضر نيست با ما عكس بگيره

خرمشهر

فرنيا گلي

بعد رفتيم كنار رودخانه كه فرنيا خيلي دلش ميخواست سوار اين لنجها بشه كه نشد ناراحت

لنجهاي خرمشهر

2

3

در عوض رفتيم قايق سواري فرنيا تا رفتيم سمت اسكله  گفت من ان قايق كه پرچم داره ميخوام سوار بشم و من چون نميدونستم  كدوم قايق ممكنه سوار بشيم همش ميگفتم نه ان قايق كسي را سوار نميكنه ان قايق راهنما است و بلاخره نوبتمون شد و همان قايق امد جلو گفت سوار شيد فكر كنم آقاهه شنيده بود فرنيا همش ميگفت من پرچم دار ميخواملبخند

قايق سواري

اين هم پرچم ايران روي قايقمون

قايق سواري

بعد از قايق سواري هم نوبت اسب سواري شد

اسب سواري

2

بعد رفتيم ابادان كه چون بيشتر رفتيم سمت خريد عكسي ندارم بعدش هم كه فرنيا تا موقع نه

ار خوابيد و وقتي بيدار شد رفتيم براي خوردن نهار

سه سال است هرسال ميريم اين رستوران اولين سال خيلي غذاش خوب بود اما هر سال دريغ از پارسال تنها خوبي كه داره اينه كه خلوته و خنك

اين عروسك عروس خريد فرنيا خانم استچشمک

نهار رستوران ابادان

 2

اين هم عكس فرنيا بعد از برگشت از ابادان

يكي از لباسهايي كه انجا براش خريدم و همچنين توپ و سبد بازي تو رو خدا ميبينيد بيشتر خريدها اسباب بازي بود براي اين وروجك

گل مامان

روز 5شنبه هم كه اهواز گردي و ديدار دوستان بود

ظهر رفتيم ديدن دوستاني كه از دوران دبيرستان باهم دوست هستيم و چقدر داشتن چنين دوستاني و ديدنشون بعد از ماهها حس خوبي به ادم ميدهقلب

فقط ديدن بچه ها به ادم ياداوري ميكنه چقدر زمان گذشته و چقدر سنمون بالا رفته (پيش هركسي تا ميگم پير شديم همه اعتراض ميكنند ولي خوب واقعيت را نميشه انكار كردنیشخند)

1

آرمين كنار فرنيا ايستاده اين دوتا خيلي با هم بازي كردند و حسابي روي تخت صاحبخانه (مريم جون) بپر بپر كردندزبان نميدونم مريم چقدر توي دلش حرص خورد نیشخند اخه پسرش كه حسابي مرد شده و دخترش كه يكپارچه خانم بود و خيلي ساكت و آرام بود حيف كه عكسش را ندارم دوربين يادم رفته بود ببرم دوستان با گوشي عكس گرفتند و قرار بود يكي از دوستان عكسها را واسم بفرسته كه هنوز به دستم نرسيده

2

حدوداي عصر بود كه رفتيم بيرون و چون فرنيا با بچه ها حسابي بازي كرده بود به محض سوار شدن به ماشين خوابش برد

اهواز گردي

فرنيا در خواب

 

موقع سال تحويل براي مريم جون مامان پريسا اس ام اس دادم كه بتونم دوباره دوستان اهوازي را ببينم تا 5شنبه منتظر شدم اما خبري نشد من هم گفتم هفته اول همه مشغول عيد ديدني هستند و وقت نشده قراري بگذاره تا همديگه را ببينيم تا ديروز كه توي وبلاگ ساراجون مامان علي خوش تيپ ديدم درگير آبله مرغان بوده اند خيلي ناراحت شدم ايكاش همان موقع زنگ زده بودم ميرفتم پيششون اخه فرنيا قبلا ابله مرغان گرفته و ميدونم توي اين روزها كه ادم ميترسه بچه را پيش كسي ببره و توي خانه حبس است بچه و مامان بچه چقدر حوصله اشون سرميره بخصوص كه توي عيد بوده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آیلا
17 فروردین 93 11:59
بابا پیش این دخملی بهاری و گل گلی این گلهای کاغذی که اصلا به چشم نمی آن . ببه به دیدن دوستان قدیم . خودمونیم اون پیرهن بهاری با اون گلعای خوشگلت کش رفتنی هست به من می دی
مامانی
پاسخ
ممنون نظر لطفتونه
زهره(مامان فاطمه)
18 فروردین 93 9:00
ایول بابا همه جت رفتی نادری هم که رفتی شما که از تهران امدی بیشتر از ما که همینجا بودیم اهوازگردی کردیها راستی مامان فرنیاجون اصلیتتون کجایی شما
مامانی
پاسخ
اخه شنيدم نادري خيلي تغيير كرده خواستم ببينم و انصافا قشنگ شده اما حيف كه با وجود دستفروشها خيلي شلوغ و نامرتب شده
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:45
ای جانننننننن خب اصل کار هم همین وروجک ها هستن دیگه پریسا هم از این سبد ها داره اتفاقا همین رنگی
مامانی
پاسخ
چه جالب سليقه ها هم يكي است
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:46
کمی برم سراغ پریسا الان برمیگردم
مامانی
پاسخ
قربون پريسا خانم گل ممنون كه با وجود مشغله مادري باز هم براي ما با حوصله وقت ميگذاريد
مامان پریسا
20 فروردین 93 12:28
چه چراغ خوشکلی. این کجاست فرشته جون؟ ای واییییی فرشته جون من اس ام اسی رو که میگید دریافت نکردم!!! البته اس تبریک سال نو از شما رو دارم ولی برای دیدن همدیگه نه نداشتم بله واقعا حوصلمون سر رفت دل به دل اه داره اون روزها همش به یادتون بودم ولی من هم مخصوصا خبر ندادم اخه نمیدونستم فرنیا جون ابله رو قبلا گرفته.
مامانی
پاسخ
خيابان نادري يعني اهوازي هستي و اين خيابان را نديدي ولي باور كن اس ام اس زدم اما حتما توي عيد چون بازار اس ام اس داغ بوده نرسيده بهتون واقعا ناراحتم كه بهتون زنگ نزدم كه خبري ازتون بگيرم
خاله ی آریسا
27 فروردین 93 12:15
چقدر جاهای دیدنی و قشنگی عزیزم بین گلها خیلی ناز شدی البته خودت گلی و خوشبوترینی
مامانی
پاسخ
واي ممنون خاله جون خيلي خوشحالم كرديد چقدر از م تعريف كرديد خيلي لذت بردم
مریم مامان بهار
27 فروردین 93 14:05
چقدر زیبا هستند این گلا مثل خود فرنیا جون
مامانی
پاسخ
ممنونم من هم اين گلها را خيلي دوست دارم اما راست گفتيد گلهاي خودمون قشنگترن