جمعه 31خرداد
جمعه عمو جواد امد خانه ما و تو با محمد حسابی خوش گذروندید جوری که موقع خداحافظی گریه میکردی و بهانه میاوردی حتی با ما خداحافظی میکردی که با انها بری
انجا اینقدر بازی کردی که حسابی گرسنه ات میشه و بابا برات کاپ کیک میخره و کلا اشتهای نهار نداشتی
وقتی شیطنتهات خسته ام میکنه بیاد میارم چقدر بیحال بودنت ناراحتم میکنه اینه که دیگه عصبانی نمیشم عاشق شیطونی کردنت هستم
این هم فرنیا ی خسته درحال برگشت ببینید چه اروم شده
وقتی رسید خانه باز هم سروصدا ولی بعد از کمی رفت پیش خاله بزرگه که داشت استراحت میکرد و گفت خوابم میاد و سریع و راحت کنار خاله خوابید تا حالا ندیده بودم این جوری بخوابه
فرنیا با محمدخ یلی خوب کنار میاد و صد البته که این بخاطر محمد است که بلده چجوری با کوچیکتر از خودش بازی کنه این هفته هم عمو حسن میاد پیشمون سه تا بچه داره که فاطمه و مهدی هم بازی فرنیا هستند امیدوارم این هفته هم بچه ها با هم کنار بیان