فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچولو

چند تا تعریف کوچولو

1392/4/8 22:17
نویسنده : مامانی
427 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اول  یک توضیح کوچولو  متاسفانه اینترنت شرکت تا مدتی قطع خواهد بود و این یعنی وقت کمتر من برای امدن به اینترنت و معنی بیشتر این که کمتر میتونم به دوستان خوبم سر بزنم البته سر میزنم اما  نوشتن کامنت کمی زمان بر است برای همین هر وقت بیام نت به چندتا از دوستای مهربونم بیشتر نمیتونم سر بزنم  اما به یاد همتون هستم  و کلی دلم واسه خواندن نوشته  هاتون  تنگ میشه ا

اما کمی تعریف از فرنیا گلی

نمیدونم بیماری فرنیا چی بود که گلاب به روتون رنگ مدفوع فرنیا عوض شده بوددکتر گفت فرنیا چربی نخوره و همانطور که میدانید بخاطر مشکل گوارشی فرنیا من همیشه در غذاهای فرنیا روغن زیتون میریزم توی ان چند روز هر وقت میخواست غذا بخوره میگفت روغن نریختی و من میگفتم دکتر گفته نباید روغن بخوری روز 5شنبه که رفتیم دستشویی بعد از  پی پی میگه مامان من خوب شدم پی پی دیگه سفید نیست گفتم بله خوب شدی یکدفعه داد زدی  و پریدی بالا وگفتی آخ جون حالا میتونم روغن بخورم

روز جمعه همانطور که گفته بودم عمو حسن مهمان خانه ما بودند و فرنیا باز هم حسابی خوش گذرانی کردند سر سفره سس خردل اورده بودم فرنیا اصرار داشت کمی بخوره و هر چی من گفتم تنده قبول نکرد واسه همین اجازه د ادم کمی امتحان کنه به محض مزه کردن سریع دهنش را باز کرد و اشاره به دهنش کرد من دستم را جلوی دهنش گرفتم و گفتم خالی کن دست من اما حواست باشه  دفعه بعد به حرف مامان گوش بدی رفتم دستم را بشورم  میگه ببینید چه مامان مهربونی دارمماچتعجب

دو سه شب پیش نیمه شب از خواب بیدار شد و منو صدا کرده میگه مامان من خواب بد دیدم  پیشم بمونم گفتم باشه دوباره تا گذاشتم سرجاش توی تختش با چشم بسته میگه نه اینجا مار داره بهش گفتم عزیزم خواب دیدی چیزی نیست من هم پیشت هستم  جواب دادی اخه خواب دیدم  توی تختم مار هست اگه باز اینجا بخوابم بازم خواب بد میبینم  روی زمین توی اتاقت یک پتو پهن کردم  و انجا خوابیدی صبح بیدار شدی میگی مامان خواب مار دیدم توی دهنم بودتعجب  خیلی ترسیدم

امشب داشتیم با هم صحبت میکردیم یک کرده زمین شیشه ای کوچک دارم (یادگاردوران دبیرستان من است) فرنیا اورده میگه  مامان کره زمین دارم  ازتش رسیدم دخترم  ما روی کره زمین زندگی میکنیم؟ میگه نه ما توی خانه زندگی میکنیم ادم  فضایی ها توی فضا زندگی میکنندسبزمتفکر

همین الان که دارم این مطلب را مینویسم امده میگه بوتس(یک میمون پولیشی که اسم یک شخصیت کارتونی را براش گذاشته) کجاست بعد از اینکه پیداش کرده میبینم کاسه کشمش و یک بطری اب را با خودش میبره میگم اینها را کجا میبری میگه میگذارم بالای تختم صبح که بیدار شدم بخورم خنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

زهرامامانه ایلیا جون
11 تیر 92 3:10
سلام خانومی خوبی علی رضا گل گلابم خوبه مامانیی قرار نی نی وبلاگی ما مامانا اوکی شد من 2 سه روزه دی سی شده بودم نمیتونستم بیام بهت بگم که سه شنبه میریم پارک بانوان اما به یکی از مامانا گفتم بیاد بهت بگه نمیدونم این کار و کرد یا نه اگه بیای از دیدارت خوشحال میشم ساعت 5 جلوی در اگه خواستی بیای بهم خبر بده شمارمو بهت بدم
مامان فاطمه
11 تیر 92 14:43
مامان آرمیتا
11 تیر 92 18:53
سلام عزیزم خیلی دلم براتون تتنگ شده بود خدا را شکر فرنیا جون بهتر شده
قربون اون شیرین زبونیاش واقعا مامان مهربونی داره خیلی لذت میبرم از تربیت فرنیا جون عاشقتم دخمل خوشگلم


مرسی خاله جون

مامان بهار
16 تیر 92 13:25
حالا واقعا خورد اون کشمشارو؟؟
خیال نکنم ههههههههه


فرنيا عاشق كشمش است اما نه انهمه راو نه انوقت شب