فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

فرشته کوچولو

باز امدیم

1392/4/6 8:12
نویسنده : مامانی
398 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیز

ببخشید نگرانتون کردم  بعد از برگشت از مسافرت شمال فکر میکردم فرنیا خوب شده و دیگه جای نگرانی نیست اما دوباره فرنیا مریض شد این دفعه مریضی سختی نبود اما نگرانی من زیاد بود

روز چهارشنبه 22تیر بعد الظهر به پیشنهاد بابایی رفتیم برای فرنیا مایو  بخریم که 5شنبه ببریمش استخر اما موقع برگشت فرنیا شکایت دل درد داشت و توی راه حالش بهم خورد پیش خودم گفتم حتما توی مهد زیاد خورده و  روی دلش مونده

این هم فرنیا با لباس شنا به گفته فرنیا پتوها دریا هستند

شناگر ماهر

یک قطار بازی در دریای پتویی

قطار ساخت فرنیا

اما دیگه تا شب هیچی نمیتونست بخورده و حتی اب را هم بالا میاورد بردیمش درمانگاه دکتر یک امپول ضد تهوع داد و یک سرم که فرنیا سرم را تحمل نکرد و اوردیمش خانه و شروع کردیم به دادن ا ار اس و مایعات خوب 5شنبه فرنیا خوب بود اما اشتها نداشت شب خانه دختر عموی من دعوت بودیم انجا هم غذا نخورد فقط چند قاشق اما همین که معده اش تحمل میکرد راضی کننده بود این دختر بیحال من کنار نیکی نوه عمو ی من

فرنیا و نیکی

جمعه هم رفتیم خانه عزیز انجا با اینکه کم غذا خوردی اما همین که خودت درخواست غذا کردی یعنی اشتهات داشت خوب میشد و من خوشحال بودم

 

خانه عزیز

این هم فرنیا با گوشواره البالویی

گوشواره گیلاسی

اما باز شب که برگشتیم دوباره حالت بهم  خورد و خدا را شکر خاله بزرگه امده بود پیشمون و مجبور شد تمام مدتی که پیش ما بود بمونه خانه و  از تو نگهداری کنه دوباره شنبه خاله گفت با اینکه گرسنه بودی اما اب پرتقال که خوردی باز هم معده ات تحمل نکرده و بالا اوردی عصر بردیمت دکتر و بعد ماجرای ازمایش

خلاصه که تا چهارشنبه کاملا خوب شدی یعنی یک هفته تمام نگرانی چهارشنبه عصر که دیگه همه علائم مریضی رفع شد و شلوغ کاریهات شروع شد با خوشحالی به مامان بزرگ و بابایی زنگ زدم و خبر دادم

عصرهم رفتیم باغ وحش ارم که تو بیشتر قسمت بازیهاش را پسندیدی

بستنی خوران

استخر توپ

اینجا فکر نکنید پسر دار شدم یا از بچه مردم عکس گرفتم ها ان نقطه سیاه وسط توپها فرنیا استنیشخند

استخر توپ2

استخر توپ3

خرگوشها هم بودند که خیلی دوستشون داشتی چون بیرون قفس بودند و میتونستی بغلشون کنی عکسهاش توی گوشی بابایی است وقتی گرفتم همینجا اضافه میکنم

ولی بعدش نتونستم بیام بنویسم چون اینترنت اداره قطع بود و نمیشد از سرکار اپ کنم و توی خانه هم که وقت نمیشد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان سارا
6 تیر 92 8:10
سلام دوست عزیزم النا تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده ممنون میشم اگه امکانش بود بهش رای بدید،کد 138 به شماره 20008080200 پیامک کنید.متشکرم(elenanaz.niniweblog.com)
مامان پریسا
7 تیر 92 15:20
ایشالله تا حالا خوب شده باشه. نگران نباش فرشته جون گاهی از این اتفاقات و دل پیچه ها برای بچه ها پیش میاد. دعا میکنم زود خوب بشه
مامان آرینا مو فرفری
7 تیر 92 15:46
خدارو شکر که حال فرنیا جونم خوبه خوبه.ایشااله دیگه هیچ وقت مریضی نیاد سراغت گلم. بادیدن گوشواره آلبالوئی یاد بچه گیهای خودم افتادم عاشق این کار بودم. ما هم هوس کردیم در دریای پتوئی شنا کنیم.
مامان آیلا
8 تیر 92 8:45
ان شا اله که دیگه هیچ وقت رنگ مریضی نبینی الهی مایوشو ببین آدم می خواد درسته قورتش بده
خاله ی آریسا
8 تیر 92 9:50
سلااااااااااااااام اومدی خاله؟ شاید به خاطر گرما باشه اما خدارو شکر که خوب شدی و با عکسای قشنگت اومدی عزیزممممممممم
فاطمه مامان الينا گلينا
8 تیر 92 11:11
خيلي با نمك بود
مامان بهار
13 تیر 92 17:35
سلام چند روزی بود نمیتونستم وبتو باز کنم خدا رو شکر که بیماری دخترم جدی نبوده عاشق اون عکس فرنیا شدم که توش کلا یه نقطه سیاهههههههههههه