فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

فرشته کوچولو

يك عالمه عكس

1391/2/10 9:44
نویسنده : مامانی
1,855 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ديروز بابابزرگ و مامان بزرگ امدن خانه ما و براي اينكه بابا بزرگ كار كامپيوتري داشت لب تاب را روشن كردم و از فرصت استفاده كردم و يك دروبين تكاني انجام دادم و نتيجه اينكه چون عكسها زياد است عكسها را در ادامه مطلب ببينيد

فرنيا خانم مدتي است مهندس شده و خودشان اقدام به دستكاري تلويزيون مينمايند تا بتونند سي دي تماشا كنند

فرنيا در حال دستكاري تلويزيون

نتيجه علاقه به تاب بازي

خواب در تاب

بابايي چشماش را ليزيك كرد و 1-2روزي مجبور بوديم در تاريكي باشيم اين فرنيا اين هم اتاق تاريك و ذوق زدگي از فلاش دوربين

فرنيا در تاريكي

هنر نمايي با صندلي اخه نشستن روي صندلي تكرار شده اينجوري جديدتر است

چه سخته روي صندلي بشينم

بالاي تخت مامان و بابا جزيي از عروسك ها شده انصافا عروسك قشنگي هم هست

فرنيا عروسك ميشود

فرنيا و عروسكها

عكسهاي مسافرت به قم

بعد از اينكه از زيارت حضرت معصومه برگشتيم فرنيا يك ني ني ديد و ميخواست با خودمان بياريمش و اصلا هم حاضر نبود ني ني كوچولو را به باباش پس بده

فرنيا و ني ني كوچولو

فرنيا و ني ني

بعد رفتيم جمكران

فرنيا در جمكران

بعد در را ه برگشت رفتيم مجتمع خدماتي رفاهي مهتاب و رستوران

در رستوران مهتاب

فرنيا و صندلي غذا

اين جا ديگه شكمش سير شده بود و داشت خرابكاري ميكرد

بعد از اينكه شكمش سير شد

بعد از نهار رفتيم توي مجتمع گشتي زديم و فرنيا بستني زندايي را كش رفت

بستني خوران

اينجا با اينكه خيلي عكس تاري شده اما ريش بستني طرح پرفسوري ايشون كاملا مشخصه است

ريش پرفسوري

ميخواستيم برگرديم كه بابايي خانمي را گذاشت عقب ماشين و بلاخره با هزار زحمت عكسي ثابت از فرنيا گرفت در اين عكس نشانه اي از تاري ديده نميشود

 برگشتن

بعد از رسيدن به خانه نوبت حمام بود و عجب حمامي به مدد كلاه حمام جديد فرنيا كه خيلي ازش خوشش امده بود و حاضر نبود درش بياره

فرنيا در حمام

اين هم بعد از حمام و اينجا تقريبا موهاي فرفري را تونستيم به مدد سشوار صاف كنيم البته كمي صاف كنيم سمت چپ عكس كتابهاي خانم خانما پيداست كه هرشب تا بابايي براش يكي دوتاش را تعريف نكنه خوابش نميبره مامان را هم واسه كتاب خواندن قبول نداره فقط بابايي 

فرنيا بعد از حمام

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آرینا موفرفری
10 اردیبهشت 91 13:15
چقدر عکسای عسل خاله خوشگلن.خیلی دوست عزیزم شما هم مثل آرینای من موهات فرفریه ها.


بللللللللله مهد كودك فكر ميكنه من موهامو شانه نميكنم بخدا شانه ميزنم اما خوب فرفريم ديگه
مامان آيلا
11 اردیبهشت 91 9:16
ای جانم چه شورتی پوشیده چه بامزه تو سبد ایستاده . اما خودمونیم عجب شیطون شدی بلا. ان شا اله چشمهای بابایی هم به زودی خوف خوف بشه. چه دخمل با فرهنگی که هر شب کتاب می خونه آفرین


ممنون خاله كه به ما سرزديد من كتاب خوندن را خيلي دوست دارم از وقتي بابايي كتاب واسم خونده هيچ شبي نبوده بدون كتاب برم تخت خودم بخوابم