كمي تعريف
سلام گل مامان
بعد از يك عالمه عكس يك كوچولو هم ازت تعريف كنم
اول از همه اينكه 4تا دندان نيش با هم ديگه سروكله شان توي دهن قشنگت پيدا شده روي لثه ات 4تا نقطه سفيد خودنمايي ميكنه
وبعد...
هنر جديد شما حرف زدن است خيلي چيزها ميگي كه خيليهاش هم مامان نميفمه چه معني ميده اما بلاخره با هر زحمتي هست منظورت را به مامان ميفهموني اما بامزه ترين كلمه مامانو است كه به مامان بزرگ ميگي بابابزرگ را جوري ميگي كه هركسي ميفهمه چي ميگي اما مامان بزرگ را خودت تبديل كردي به مامانو
جمعه كه رفته بوديم خانه عزيز دختر عمه بردت توي حياط و گفت اين درخت البالو است اين گيلاس و اين هم گردو است و خانم خانماي مامان بترتيب اسم درختها را اينجوري ميگفت ابالو، ايلاس و يدو
روز شنبه هم نميدونم زردالو را از كجا اوردي كه مدام ميگفتي زردالو و اينقدر واضح ميگي كه نميشه شك كرد داريم اشتباه ميشنويم
خاله كوچيكه واست استيكر فرستاده كلي وقت گذاشتي تا مامان بفهمه داري ميگي چسب يعني استيكرها را بچسبونيم به ديوار اخه قبلا با هم ديگه استيكر قطار را به ديوار چسبانده بوديم
ديگه اينقدر قشنگ كلمات را ميگي و اينقدر كلمات زياد شده كه اينجا نميتونم همه را بنويسم
از ديروز هم با مامان بزرگ توي خانه ماندي و مهد نرفتي اخه مامان بزرگ حوصله اش سر ميره ماندي كه تنها نباشه و باهاش حرف ميزني
ديروز رفته بوديم دكتر اينقدر توي مطب شلوغ ميكردي كه بابابزرگ ميگفت اين ديگه شيطون شده ها خيلي شلوغ ميكنه و مامان خوشحال از سروصدا كردنت كه نشانه بزرگ شدنت است
يادم رفته بود برات تعريف كنم وقتي 4شنبه (روز شهادت حضرت فاطمه) رفته بوديم قم توي حرم گرسنه شده بودي و مامان ميخواست بهت غذا بده كه از خادمهاي حرم امدند و گفتند يك جاي ديگه بشينيم و تا بخواهيم كمي جايمان را تغيير بدهيم شما پشت سرهم ميگفتي دنت دنت .... و يك لحظه هم صبر نداشتي بعد از خوردن يك دسر دنت و لقمه هاي نان و پنير باز هم گرسنه بودي و ميگفتي ام، مامان هم مجبور شد با بابايي تماس بگيره از حرم بريم بيرون و واسه خانم گل يك چيزي بخريم كه هنوز ام دلش ميخواست