دندان جديد
سلام
امروز فقط واسه اين امدم برات بنويسم كه در امدن دندان ششمت را هم بهت تبريك بگم
مامان اين مدت اينقدر نگران وضع مزاجيت بود كه ديگه متوجه مرواريد جديدت نشده بود تا اينكه ديروز مهد گفت كمي تب داري و گفت شايد داره دندان در مياره . وقتي امديم خانه به دهنت نگاه كردم و ديدم بله خانمم صاحب يك مرواريدديگه شده
يادم رفت واست تعريف كنم يكشنبه شب داشتي بازي ميكردي كه يكدفعه زدي زير گريه من توي اشپزخانه بودم و پيش بابايي بودي گفتم چي شده باباگفت نميدونم الكي گريه ميكنه
اما من كه دختر طلام را خوب ميشناسم گفتم فرنيا اهل گريه نيست چه برسه به الكي گريه كردن و وقتي بلندت كردم ديديم بله يك تكه ريز شيشه انگشت شصت پات را زخمي كدره همان در قنداني كه شكسته بودي با اينكه خرده هاش را جارو كشيده بوديم همان كار دستت داد بودانگشتت را شستيم و چسب زخم زديم هي نگاه انگشتت ميكردي و نق ميزدي و ميخواستي چسب را دربياري كمي حواست را پرت كرديم و ديگه كاري به انگشتت نداشتي ديروز هم توي مهد چسب را باز كرده بودند
واما.... ديشب براي اولين بار از ساعت 12كه خوابيدي ديگه تا صبح بيدار نشدي مامان كه ساعت 6 با زنگ ساعت بيدار از جا پريدنكنه گل دختري چيزي شده كه بيدار نشده يا شايد تبش رفته بالا كه ديد گل خانم با نفسهاي اروم توي تختش خوابه ولي موقع رفتن به مهد كاملا بيدار بود خوب شايد خواب كامل ديشب واسه اين بود كه ديروز فقط يك نيم ساعتي خوابيدي هر روزحدودا از ساعت 5تا 6.5مي خوابيدي
ديروز واسه اولين بار گفتي ابه چون مامان با تاكيد ميگفت آآآآآآآآبه تو هم همانطوري كه مامان ميگفت تلفظ ميكردي
چون ديروز اوضاع شكمت بهتر بود مامان امروز خيلي خوشحال است و نگرانيش واست كمتر شده اميدوارم ديگه خوب بشي و نيازي به دارو واسه پي پي كردن نداشته باشي