نمايشگاه بهترينها براي غنچه هاي شهر
سلام ديروز بعد از اينكه بابايي از سركار امد رفتيم نمايشگاه اين اولين عكسي است كه توي نمايشگاه ازت گرفتيم اخه اين چه وضع نشستن توي كالسكه است بعد هم مگه كوچولو شدي كه پستونك عروسك را ميخوري؟
توي نمايشگاه اول از همه رفتيم سالني كه جاي بازي بچه ها بود اين هم خانمي مامان بين بچه ها و اجرهاي ساختمان سازي
بعد از بازي گرسنه شدي و فرني خوردي
بعد ميخواستيم يك عروسكهاي قشنگ بخريم كه تو هم توي خريد كمك ميكردي و سليقه ميدادي!!!!!!
و اين دوتا را خريديم
بعد لباسهايي كه واست خريديم
و ژاكتت كه توي خانه امديم تنت كرديم دوستش داري مگه نه؟
توي نمايشگاه يكدفعه يك مامان دخترش را صدا كرد فرنيا اااااااااااا اسمش شبيه تو بود و يك فرشته مثل خودت
اين هم عكس از نماي كلي نمايشگاه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی