عکسهای مسافرت 1
دیشب رفتم سراغ عکسها و وقتی از بین ان همه عکس عکسهای مورد نظرم را انتخاب کردم دیدم 100تا شد!!!!!!!!!!!! پس عکسها را در چند پست میگذارم و البته 2-3 روزی طول میکشه تا اینکار را انجام بدم
اول از همه عکسهایی که قرار بود اخرین پست سال 91 باشه
این هفت سین مهد کودک است که به همه بچه ها هدیه دادن
بعد من هم داشتم برای هفت سین که توی راه همراهمون باشه خرید میکردم دیدم به به سین های مورد نیاز رسید با استفاده از این هفت سین یکی برای پشت شیشه ماشین درست کردم این ظروف هم که اسباب بازیهای فرنیاست
این هم تقویمی که برای خودمان درست کردم در 5صفحه
روز سه شنبه از تهران ساعت 7:30صبح راه افتادیم به سمت اهواز
میخواستیم توی راه صبحانه بخوریم اما اینقدر سرد بود که رفتیم رستوران و بابایی و فرنیا عاشق نیمرو کلی خوشحال شدن
فرنیا اینقدر سردش بود که کلاهش را در نمیاورد و من هم که فکر میکردم به طرف گرمسیر میریم و هوا دیگه سرد نمیشه براش لباس گرم نیاورده بودم
سرظهر رسیدیم درود و فرنیا تا پارک نرفت سراغی از نهار نگرفت خیلی وسایل بازی ناامنی بودن من مجبور شدم با فرنیا از سرسره برم بالا
کمی هم تاب بازی به یاد بچگیها
نزدیکیهای خرم اباد این نمایشگاه جنگ بود که فرنیا وبابایی رفتن
فرنیا اینقدر سربازها را دوست داره نمیدونم چرا
قبل از اینکه برسیم اهواز بابایی دیگه خسته شد و راهمون را به شوشتر خانه دایی کج کردیم و شب پیش انها بودیم صبح مرتب و منظم و تمیز رفتیم سمت اهواز خانه مامان بزرگ
فرنیا مرتب و سرحال