ديشب عجب شبي بود
سلام گل مامان ديشب حسابي مامان را اذيت كردي نميدونم چي شده بود كه اصلا نميخوابيدي تا ساعت 1شب بيدار بودي يعني خواب بودي اما مامان تاميگذاشتت روي تخت خودت زود پاميشدي و مي گفتي ماماني ديگه كلافه شده بودم اما حواسم بود عصبي نشم اخه ميدونم حتي اگه 1ساعت ازت دور باشم حسابي دلم واست تنگ ميشه دلم نميخواد وقتي كنارت نيستم(سركار هستم) عذاب وجدان داشته باشم چرا باهات دعوا كردم چرا از دستت عصباني بودم بخصوص اينكه تو دختر خيلي خوب و ارومي هستي حتما مشكلي داشتي كه چون نميتوني به مامان بگي اينقدر نااروم شده بودي
خلاصه كه ديشب تا دير وقت مامان را بيدار نگه داشتي تا بلاخره ساعت 1شب خوابت برد توي شيرت كمي نبات داغ ريختم گفتم شايد دل درد داري يا شايد سرديت شده اخه از ميوه ها خيار خيلي دوست داري و هميشه هم ميخوري
فرشته زندگي مامان دوستت دارم
ديگه كاملا مفهوم خوب و بد را ميدوني وقتي ازت ميپرسم فرنيا دختر خوبي شما زود ميگي است بعد ميپرسم فرنيا دختر بدي و شما زود ميگي نه نه نه همينطور هم انگشتت را تكان ميدي
فداي دختر باهوشم بشم