ابشار تهران
جمعه رفتيم ابشار تهران و شما حسابي بازي كردي و موقع برگشت به محض سوار شدن به ماشين خوابت برد
خوب بعد از اينهمه بازي حق هم داشتي خسته باشي عكسهاشو ببين
خيلي خوشحالم كه اجتماعي هستي و بازي با بچه ها را بيشتر از تنهايي بازي كردن دوست داري حتي اگه بچه ها جا بهت ندن
اينجا هم كه زود دوست پسر پيدا كردي فكر كنم منتظر بودي يك گارسون بياد ازتون سفارش بستني بگيره با پسرها خيلي بهتر ارتباط برقرار ميكني نميدونم چرا
اينجا هم ديگه از توي خانه ماندن خسته شده بودي و داشتي از پنچره ميامدي بيرون
بابايي كلي ازت عكس ميگيره اما جنابعالي افتخار نميديد با بابايي عكس بگيري
بلاخره بابا موفق شد
اين بازي را خيلي دوست داري با اينكه حتما روي صفحه پرش بايد بگيريمت تا نيفتي اخه خيلي بچه انجا هست
اين هم سرسره كه چون كنارههاش خيلي كوتاه بود حاضر نبودي خودت بري بالا و مامان مجبور بود دستت رابگيره
نميدونم اين سكان را واسه چي ان بالا نصب كرده بودند هر بچه اي مي رسيد ان بالا ميخواست بازي كنه و راه بقيه را واسه سرسره بازي ميگرفت و صد البته كه فرنيا هم مسنثني نبود و عاشق بازي با ان بود
يك كشتي هم بود كه فقط يك سكان داشت و همه توي صف بودند كه سكانش را بچرخاندن و باز هم صد البته كه فرنيا صف حاليش نبود و با قلدري و جيغ و فرياد سكان را گرفت و كمي چرخاند و يك عكس
دنياي بچه ها عجب دنيايي است دلشون به چرخاندن يك سكان خوش است بدون اينكه ان كشتي ذره اي از جاش تكان بخوره
و كمي بالاتر يك فضاي باز و صاف ويژه دويدنهاي فرنيا
داشت ميدويد كه يكدفعه متوجه ها مورچه ها شد كشف جالبي بود و توجهش را حسابي جلب كرده بود
بعد ميخواست بره پايين اما حال ان همه پله را نداشت واسه همين ميخواست راه راحتتري را امتحان كنه پرش از ارتفاع
باورتون نميشه حسابي هم به اين امر اصرار داشت
بلاخره خسته از اينهمه بدو بدو يك كناري روي زمين ولو شد و دقيقا هم روي گِلها و زمين خيس
اين هم فرشته قشنگ مامان