اولين دندان هاي سفيد و اولين كلمه
سلام گلم
حالا كه عكس دندانت را همه ديدن از زماني كه سرو كله اين مرواريدهاي سفيد پيدا شد بايد بگم 16 ارديبهشت مامان بزرگ و بابا بزرگ امدند خانه ما تا با هم بريم مشهد فرداي ان روز كه شنبه بود بابايي هم رفته بود تا عزيز را بياره من و مامان بزرگ داشتيم با تو بازي ميكرديم تو همش ميخواستي دست منو ببري داخل دهنت بعد مامان بزرگ گفت نكنه دندانش در امده و وقتي نگاه كرديم ديديم بله نوك دندانهات زده بيرون اخه يكدفعه 2تا دندان با هم دراوردي حالا هم كه كاملا پيدا هستند و تو گاهي مامان را گاز مي گيري و بعد هم مي خندي
اين مشهد رفتن را من خيلي دوست داشتم آخه هم مامان بزرگ و بابا بزرگ با ما بودن هم دختر گلم دو قدم براي بزرگ شدن برداشت اولين همين دندانها بود
و دومين قدم: توي قطار شب كه همه مي خوستند بخوابند خوشگل خانم مامان شروع كرد به سروصدا كردن و حرف زدن و اولين كلمه د د را به زبان اورد و اينقد ر داد زدي دد دد كه همه بيدار شدند و برات خنديدند و باهات حرف زدند
عزيز دلم من هر روز منتظر بزرگ شدنت هستم حرف بزني راه بري ......