سلامي دوباره
چند وقتي ميشه واست ننوشتم اخه خيلي دلم ميخواد نوشته هام باعكس همراه باشه اما ديدم نشده گفتم بيام كارهاي جديدت را بگم تا سر فرصت عكس هم ازت بگذارم
همانطوريكه فكر ميكردم داري اسباب بازيهات را يكي يكي خراب ميكني اول از همه عروسكي كه خاله واسه ات اورده بود دستش از بدنش جدا شده البته قابل درست شدن است اما كي اجازه ميدي ما ان را برات درست كنيم؟
ني ني گل مامان وقتي بالش ميگذاريم و بهت مي گوييم فرنيا لا لا كن سرت را ميگذاري روي بالش و مثلا لا لا مي كني جديدا گوشي تلفن را برمي داري و بجاي اينكه بگيري كنار گوشت ميگذاري جلوي دهنت و گاهي هم يك گاز ازش ميگيري و بعد ميخندي
ياد گرفتي بوس كني يعني دهنت را باز ميكني روي صورت مامان ميچسبوني و بعد به مامان نگاه ميكني و مي خندي معمولا فقط مامان را بوس ميكني ولي مامان بزرگ هم كه امده بود حاضر شدي بوسش كني اما نه بابا و نه خاله كوچيكه هم كي پيشمون امده را حاضر نشدي بوس كني افرين گل دختر ماماني من كه ميگم اينطوري خيلي بهتره و بهداشتي تره كه روي صورت همه دهن نگذاري