عيد فطر مبارك
اين هفته هفته تفريح بود و صد البته كلافگي خانم خانما
عيد فطر خانه عزيز(مادر بابايي)بوديم همه عموها و عمه هم امده بودند و تو كلي بابچه ها بازي كردي اما دريغ از خواب 5شنبه هم عمو حسن امد و با بچه ها بازي كردي و بعد هم با انها رفتيم پارك ارم اين هم عكس فرنيا توي پارك
شب هم خاله امدو تو با پارساو سينا كلي خوش گذروندي و شب حسابي بي قرار و بي تاب شده بودي از خستگي زياد خوابت نمي برد و مامان را هم بي خواب كرده بودي تا صبح چند دفعه بيدار شدي اين در حالي است كه خانم گلي ديگه چند وقتي است شب تا صبح مي خوابه و ديگه بيدار شدن و شير خوردن نداره
جمعه هم با خاله اينا رفتيم بيرون و عصرش هم رفتيم خانه عموي پارسا و سينا كه تازه امدن تهران ساكن شدند و وقتي برگشتيم خاله واسه بچه ها تفنگ حباب ساز خريد و واي چه لذتي مي بردي وقتي بچه ها با تفنگ حباب درست ميكردند و بالا و پايين ميپرديدند تو هم توي روروئك بالا و پايين مي پريدي و پاهات را مثل انهاتكان ميدادي
اما ديگه جمعه شب خوب خوابيدي و گذاشتي مامان هم يك استراحتي بكنه
ديروز توي مهد يك ني ني تو را گاز گرفته بود مربي ميگفت تو گريه نكردي ولي مامان ميدونه دختري حتما گريه كرده اما مربي واسه اينكه مامان ناراحت نشه اينجوري گفته گل مامان يادنگيري كسي را گاز بگيري ها خدا را شكر دستت زخم نشده بود فقط كمي قرمز شده بود
اين هم عكس پاياني
خوشتيپ مامان فرنيا عسل