فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

فرشته کوچولو

هفته اخر ارديبهشت يك مسافرت سه روزه

1394/3/5 12:10
نویسنده : مامانی
1,256 بازدید
اشتراک گذاری

خوب روز چهارشنبه راه افتاديم به سمت قم و شب خانه دوست بابايي كه يك دختر ناز هم داره مونديم و فرداش راهي سفر شديم مقصد محلات و آبگرم محلات بود

1

دخترم هم مثل خودم عاشق اين مدل صبحانه خوردن است همه چيزهايي كه جلوش است را خودش رفته يكي يكي اورده سرميززبان

2

 

3

 

بعد از صبحانه كمي بازي در محوطه رستوران

5

بعد وقتي بابا داشت از پارك ميامد بيرون فرنيا اينجوري جلوي ماشين نشسته بود بعد كه گفتيم خوب بيا پايين گفت ميشه من همينجا بشينم خنديديم و گفتيم اينجوري كه خطرناكه گفت خوب باشه برم روي سقف ماشين قول ميدم ميله هاي باربند را محكم ميگيرم كه نيفتمخندونک

5

بعد راهي دليجان شديم شهر هاي توي مسير توي ماه ارديبهشت بسيار زيبا بودند و پر از گل

 

4

 

3

 

5

 

7

 

6

 

8

 

10

 

11

بعد رفتيم غار نخجيركه اجازه عكاسي داخل غار را نميدادند

 

1

 

2

 

بعد هم رفتيم آبگرم محلات خيلي جاي خوبي بود ما يك حوضچه خصوصي گرفتيم اول فرنيا اصلا توي اب نميرفت ميگفت داغه اما بعد كه من رفتم توي اب ايشون هم امد يعني معلوم شد خيلي هم ابگرم نبود و بهانه اش بود

البته بگم اب خيلي داغ بود اما ما ورودي آب را با يك لنگه جوراب همسري بستيم خندونکبعد از دوش اب سرد اينقدر اب ريختيم كه آب حوضچه ولرم شد وگرنه من هم نميتونستم توي حوضچه برم

اخر كه از حوضچه آمدم بيرون و رفتم دوربين آوردم هركاري كردم ديگه فرنيا توي اب نرفت كه نرفت

12

 

12

 

بعد هم كه از آب امد بيرون براي عروسكهاش هم حوله ميخواست اينجا داره انها را با حوله خشك ميكنه

12

 

به محلات كه رسيديم اول هتل گرفتيم بعد رفتيم گلخانه هاي محلات را ديديم اينقدر باد بود

گلخانه هاي محلات

 

15

دوتا گلدان را خانم گلي انتخاب كرد و خريديدم

17

اين هم عكاسي فرنيا از من و باباش

عروسك دست من اصرار فرنيا بود كه حتما بايد قورباغه اش هم توي عكس باشه و كاملا هم مشخص باشهزبان

18

بعد از گلخانه ها رفتيم شهر بازي و بابا از اين گربه خوشش امد و براي فرنيا خريدشراضی

شهر بازي

بعد هم برگشتيم هتل و فرنيا شروع كرد به نقاشي

هوا ابري است اما خورشيد هم پيداست يك درياچه هم هست كه بالاي كوههاست پايين كوهها هم همه جا سبز است و پر گل تقريبا تمام چيزهايي كه توي سفر ديد

22

فرنيا نقاشي كه ميكشه فقط يك ادم و كمي درخت ميكشه اما توي مسافرت اينقدر بهش خوش گذشته بود كه همش نقاشي هاش تمام صفحه را پر ميكرد و همه چيز ميكشيد

ادم و خانه سمت چپ كار منهخجالت سمت راستي كار فرنيامحبت دقت كنيد پرچمها را خودش كشيد خودش ايراني بود و من ...

21

اين فردا صبحش كه داشتيم هتل را ترك ميكرديم

25

اول صبح رفتيم سرچشمه محلات

اينقدر سرد بود كه فرنيا دوتا جوراب شلواري روي هم پوشيد و روسري پيچيد به سرش اخه لباس گرم با خودم نبرده بودم فقط يك كت لي همراهم بود

29

 

33

 

30

 

28

 

28ژ

 

30

 

31

 

33

 

پسندها (1)

نظرات (3)

سپیده مامان درسا
6 خرداد 94 22:55
به به همیشه به تفریح و سفر ، خوش به حالتون چقدر سفر میرید شما انشالله همیشه بهتون خوش بگذره با روسری گل دخملی چه کپلو میشه
فاطمه
9 خرداد 94 10:08
اي ولا .يه كم هم بشينيد خونه .فكر كنم براي شما خونه تازگي داره هاااااااااااا.شوخي مي كنم . خوش باشيد . توي عمر آدم فقط همين روزهاست كه خاطره ميشه .زنجان هم تشريف بياريد
بابا و مامان
11 خرداد 94 8:25
عزیزم همیشه تنتون سالم و سلامت باشه و به گردش و تفریح باشید انشالاه خیلی جاهای قشنگی رفتید ادم هوس می کنه همین حالا بره راستی فرنیا جونم عکس بابا و مامان یکم تاره اما خودمونیم قورباغه خیلی واضحه پارتی بازیه اره