پدر تنها كسيه كه باعث ميشه بدون شك باور كنم كه فرشته ها هم ميتونن مرد باشن ...
رسم عجيبيه روزگار . ياد مي گيريم كه به يه چيري هاي دل ببنديم دوستشان داشته باشيم ولي درست در لحظه اي كه تمام اميدهايمان به اوست ، تنهايمان مي گذارد و ميروند بدون هيچ حرفي و صحبتي. يازده ساله بودم كه پدر رفت خارطم است انقدر گريه كردم كه يك ماه تمام مريض شدم. كم كم به نبود پدر عادت كردم . ولي در تمام لحظات خوش زندگي مثل ازدواج و بخصوص تولد دخترم فرنيا هميشه حسرت خوردم و نبودن پدر را احساس كردم سال ها گذشت پدر زني خوب و نجيب كه مي شد از لحظه لحظه در كنارش بودنش خيلي چپزهاي خوب را ياد گرفت را پيدا كردم كه ان هم ناگهان رفت. بازم هم عزيزي را از دست دادم و بعد از ده سال با وي بودن الان هم بايد با عذاب وجدان نديدن وي در اخرين سفر خانمم...
نویسنده :
مامانی
14:34