فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

فرشته کوچولو

ديداربا دوستان وبلاگي در اهواز

1392/11/26 12:13
نویسنده : مامانی
456 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان خوبم

اين چند روز كه نبودم رفته بودم اهواز خانه پدربزرگ و مادر بزرگ فرنياقلب

وقتي ميخواستم برم با يكي از دوستان وبلاگي يعني مامان پريسا جون هماهنگ كردم كه اگه شد ايشون زحمت برگزاري و دور هم جمع شدن دوستان را بدهند تا من هم دوستان را هم از نزديك ببينم و هم هروقت از جمع شدنهاشون خبر بدهند اينقدر حسوديم نشه

روز سه شنبه كه تازه رسيده بوديم و خسته بوديم و تازه راهپيمايي هم بود قرار را همان روز رسيدن واسه 5شنبه عصر گذاشته بوديم روز چهارشنبه هم رفتم دنبال كارهاي خودم و  ولي خوب دايي فرنيا هم ساكن شوشتر است و اگه نميرفتيم خيلي دلمون ميسوخت كه نتونستيم ببينيمشون براي همين صبح 5شنبه رفتيم پيش انها و با عجله برگشتيم تا قرار وبلاگيمون هم برقرار باشه فرشته

اينقدر 5شنبه گرم بود كه فرنيا توي شوشتر تونست بره داخل رودخانه و چندتا عكس با گوشي دايي ازش گرفتم ولي عكسها توي موبايل دايي جاماند و برگشتن هم ساعت2-3ظهر بود برگشتيم سمت اهواز فرنيا لباس استين كوتاه پوشيده بود

خلاصه با شرمندگي تمام با كمي تاخير رسيديم سرقرار اما اين بار اهواز رفتنم با دفعه هاي ديگه خيلي فرق داشت و همش بخاطر اين ديدار لذت بخش بود با اينكه مطابق معمول من زمان تعطيلي رفته بودم و اينجور مواقع اكثرا برنامه مسافرت و عروسي و... دارندو اين بار كنكور هم اضافه شده بود ولي بهرحال موفق شدم سه تا از دوستان عزيز اهوازي را ببينم

و از انجايي كه مدتي است الزايمر سراغم امده يادم رفته بود دوربين ببرم و عكسهاي قرار در پارك را از وبلاگ پريسا جون گرفتم و ميگذارم

البته يكي دوتا عكس هم با دوربين خاله بزرگه گرفتيم كه انها هم توي دوربين ماند و يادم رفت ازش بگيرمناراحت

فرنيا فاطمه و پريسا

فرنيا و پريسا

علي جون و مامانش هم يكي از دوستاني بود كه انجا ديدم اما گل پسر نيامد عكس بگيره و من هم كه دوربين همراهم نبود حداقل شكار لحظه كنم از دور ازش عكس بگيرم موندم چرا پسربچه ها توي اين سن ديگه از عكس خوششون نمياد سوالاخه خواهر زاده هاي خودم هم اينجوري هستنیول

قسمت خوشمزه ديدار را هم ببينيد با خوردن اين چيزها شب فقط ماست و اسفناج خوردم حالا ميتونيد حساب كنيد من چقدر خورده بودمنیشخند از همه چيز تست كردم زبانخوشمزه

خوردنيهاي خوشمزه

خيلي دلم ميخواست يك چيزي درست كنم و با خودم ببرم اما متاسفانه وقت نشد انشالله دفعه بعدي قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

زهره(مامان فاطمه)
26 بهمن 92 12:21
سلام مامان فرنیای عزیز ممنون که امدی وبم خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم از دیدنتون عزیزم ایشااله سری های بعد هم که تشریف آوردید در خدمتتون باشیم این دفعه که من نتونستم ازتون پذیرایی کنم راستی با اجازه لینکتون میکنم
مامانی
پاسخ
انشالله بيشتر بتونيم همديگه را ببينيم من هم شما را لينك ميكنم
مامان پریسا
26 بهمن 92 15:47
اخیییییییییی یادش به خیر واقعا لحظه های زیبا خیلی زود تموم میشن
مامانی
پاسخ
من از حالا منتظر دوباره ديدنتون هستم
مامان پریسا
26 بهمن 92 15:48
راستی یادم رفت بپرسم دفعه ی دیگه ایشالله کی میایید اهواز
مامانی
پاسخ
انشالله ديگه ميشه عيد
مامان آیلا
30 بهمن 92 10:00
چقدر خوب که دور هم بودید البته به شرطی که آدم بتونه با افراد ارتباط خوب برقرار کنه همیشه خوش باشید به به چه خوردنی هایی نوش جونتون گوارای وجودتون
مامانی
پاسخ
من دوستان وبلاگيمو خيلي دوست دارم اخه با خواندن نوشته هاشون خيلي ميشناسمشون حتي بيشتر از دوستاي واقعي و وقتي يكي رااز اينجا بعنوان يك دوست انتخاب ميكني تا تبديل ميشه به يك دوست واقعي انگار صدساله همديگه را ميشناسيد و يكي ديگه هم اينكه هميشه پيش اين دوستان به دخترم هم خوش ميگذره
خاله ی آریسا
7 اسفند 92 12:01
چقدر خوب و عالی به فرنیا هم کلی خوش گذشته دیگه
مامانی
پاسخ
بلللللللللللللللللله