پيشرفتهاي فرنيا تا سه سالگي
عزيز دلم امروز كمي از كارهايي كه بلدي و چيزهايي كه يادگرفتي مينويسم
كلمه هاي انگليسي كه بلدي
اعداد تا 10
رنگها: سبز، قرمز، صورتي، آبي، زرد(به يلو ميگي للو)نارنجي
ميوه ها: موز، سيب، پرتقال جديدا انگور را هم بهتون ياد داده اند اما هنوز كامل بلد نيستي
اعضاي بدن: دست، سر، شانه، زانو، انگشت پا، چشم، گوش، دهان، بيني، گوش
كلمات: دراز و كوتاه(long-short)، روشن و خاموش(off-on)، بزرگ و كوچك(big-small)
يك عالمه شعر بلدي كه ديگه نميتونم بنويسم
سوره حمد كه البته با كمك ميخواني
توي قطار زمان برگشت از مشهد بخاطر بودن 2تااقاي ديگه توي كوپه ما مجبور شدم جا را عوض كنم و فقط من و شما بريم يك كوپه ديگه توي كوپه جديد سه تا خانم پرحرف بودن كه شب با اينكه ميديدن شما خوابت مياد اما بازم حرف ميزدند و رعايت نميكردند و حتي يكيشون ميگفت خوب حالا كه ما حرف ميزنيم نمي تونه بخوابه خوب باهاش بازي كن بلاخره ساعت 11رضايت دادند اماده خواب بشن شما يك دفعه به من ميگي
مامان گوشاي تو هم از صداي اينها درد گرفته؟
داشتم براي دختري تعريف ميكردم يك چتر ديدم عكسهاي دورا روش بود
- مامان برام ميخري؟ - بله بعد ميخرم - خراب بودن برام نخريدي؟ و من اين شكلي شدم: و اخرش هم اين شكلي
بعد يكدفعه پرسيدي چرا بد ميخري؟ - آهان نه اشتباه فهميدي دخترم بد نه بعدا ميخرم
دختر قشنگ مامان بعد را كه توي زبان محاوره بد تلفظ ميشه با كلمه بد اشتباه گرفته بود
با عرض معذرت يك چيزي را تعريف كنم
دختري را بردم دستشويي پي پي كرده با ناراحتي ميگه واي مامان اينا چيه توي پي پي دندونامه؟
با تعجب نگاه كردم گفتم اي واي اينا ذرتهايي كه خوردي و خوب نجويدي با اضطراب ميگه نه دندونامه من ذرتها را جويدم بهش گفتم ببين دندونات توي دهنت است كمي دندوناش را بهم فشار ميده و با دستش لمسشون ميكنه ميگه آره دندونام هستن ولي من ذرتها را جويدم باور كن
دو شب پيش ساعت 1 نيمه شب از خواب بيدار شده بره دستشويي نصفه شبي يادش امده سوال بپرسه
-مامان من كوچيك بودم به ديوار چي ميگفتم؟ به مو فرفري چي ميگفتم؟ به قاشق چي ميگفتم؟
- عزيزم من خوابم مياد فردا جواب ميدم
- نه حالا بگو
- به قاشق ميگفتي داخود
- نه وقتي خيلي ني ني بودم به قاشق چي ميگفتم
- ني ني ها كه حرف نميزدند
- چرا من حرف ميزدم به قاشق ميگفتم قا
- خوب خودت بگو خودت كه يادته
در حين سوال و جوابها كارش تمام شد و برگشتيم به تخت سرش كه رفت روي بالش خوابش برد و اصلا انگار كه نه انگار ايشون بودن كه سر منو برده بود و خواب از سرم پرانده بود و مصرانه جواب سوالاتش را ميخواست