عكسهاي هفته هاي پيش كه جا مانده بود
اولين استفاده از وسايل ارايشي (با توجه به اينكه ماماني از اين لوازم اصلا نداره) ولي فرنيا از مهد ياد ميگيره و وقتي يكي امد خانه ما و فرنيا ازش كش رفت و بعد رنگ اميزي تمام دور دهن بجاي لب نشان من ميده ببين خوشگل شدم
چه ذوقي هم كرده فكر كرده شاهكار هنري خلق كرده
يك 5شنبه كه مامان مريض بود و جمعه براي كمي هواخوري رفتيم برج ميلاد كه فرنيا عاشقش است
انجا چندتا مرغابي و اردك بود من كه از بيحالي يك جا نشسته بود اما بابايي و خانم خانما دنبال انها ميدويدند
يك اقايي لطف كرد و يكي از مرغابيها را گرفت و فرنيا كلي ذوق كرد
از هر چيزي واسه خودش بازي درست ميكرد
اينجا من هم يك عكس گرفتم از بيحالي يك جا نشسته بودم كه فرنيا امد بغلم و بابايي از ما عكس گرفت
مدتي هست فرنيا هوس ني ني شدن كرده و دوباره ياد شيشه شير افتاده البته داره اب پرتقال ميخوره
وقتي ابله مرغان گرفته بود دكتر گفت هر روز ببريدش حمام اما شامپو و ليف در كار نباشه و اين يعني اب بازي مطلق
خاله كوچيكه از نمايشگاه كتاب يك كلاه واسه فرنيا اورد و ان شد بهانه يك بازي شاه بازي اختراع بابا هر كسي شاه ميشد دستور ميداد و بقيه بايد به حرفش گوش ميدادند هر كاري از شكلك دراوردن تا جمع كردن وسايل بازي و خوردن يك خوراكي و ....
بعد از تمام شدن دوره ابله مرغان رفته بوديم دكتر كه گواهي سلامت و برگشت به مهد بگيريم توي راه برگشت رفتيم يك مركز خريد و يك كوله پشتي خريديم فرنيا ميگفت كيف مدرسه ام است وسايلش را هم جمع كرده بود بره مدرسه با سه چرخه اش
اين هم بلندترين برج ساخته شده توسط مهندس فرنيا