بابايي مريض شده
گل مامان از ديروز حال بابايي خوب نيست و ديروز هم مامان نيامد سركار و پيش بابايي موند ولي شما را بردم مهد كودك با بابايي رفتيم دكتر و دكتر گفت يك بيماري ويروسي است و بايد خيلي مواظب باشيم شما اين بيماري را نگيري واسه همين از مهد كه امدي كمي پيش مامان بودي بعد بردمت خانه همسايه تا با هليا دخترشو ن بازي كني و باز يكساعتي اوردمت و دوباره تا ساعت 9:15شب خانه انها بودي بعد هم امدي خانه و شام خوردي و خودت گفتي مامان لالا امروز هم امدم سركار اما بابايي خانه است و عصر قرار است باز هم ببريم دكتر متخصص ديشب ساعت 12شب بيدار شدي و اشاره ميكردي به اتاق ما و ميگفتي بابايي قربون دختر گلم برم كه دلش واسه بابايي تنگ شده