فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

یک سفر کوتاه اما عالییییی

  دخترم در قطار در سفر به مشهد             در لابي هتل منتظر گرفتن كليد اتاق     السلام عليك يا علي بن موسي رضا   نهار در هتل   طرقبه و گشت توي درياچه   پياده روي كنار درياچه       آخ جون دايي هم اومد مشهد   دختر قشنگ من به پيشنهاد خدام حرم چادري ميشه   دعوت شديم نهار امام رضا   به سمت رستوران حرم         در ايستگاه قطار برگشت به تهران ...
15 آذر 1396

دخترم یک فرشته کوچولوئه ❤️

دخترم چقدر خوشحالم که مهربونی و دوست داشتن و عشق را میشناسی امروز وقتی از سرکار برگشتم و دیدمت، پاکتی را که مدرسه بهت داده بود نشونم دادی و از پولهای خودت گذاشته بودی برای کمک به بچه های زلزله زده و بعد پاکت را دادی به من و گفتی اگه میخواید شما هم بهش اضافه کنید اما اجباری نیست دخترم تو دو ماهی میشه پول جمع میکنی برای خرید اسباب بازی مورد علاقه ات و با اینکه از خرید خیلی چیزها می گذری تا پولت زودتر جمع بشه اما از همان پولها گذشت کردی برای همسن و سالهای خودت که دیگه خانه و مدرسه ندارند خدا را شکر در اولین قدم برای تربیت تو موفق بودم عشق و مهربانی و دوست داشتن ، بزرگترین خصلت یک انسان است و تو فرشته کوچولوی من هستی ...
8 آذر 1396

تولد هفت سالگي

    دختر قشنگم امسال هم تولدت توي ماه صفر بود و تصميم گرفتيم بعد از پايان ماه صفر تولدت را برگزار كنيم كه تعطيلي دوشنبه يك موقعيت عالي شد و با دعوت چندتا از دوستاي مدرسه ات يك روز شاد داشتيم       اولين مهمانهاي تولد: نگارين و باران اول از همه چون همه تون فرداش ميخواستيد بريد مدرسه گفتم تولد زود تمام بشه كه بتونيد حسابي استراحت كنيد براي همين تولد را ساعت 2برگزار كرديم واين شد كه اولين برنامه تولد  يك نهار كوچولو همراه دوستات بود بعد هم بيسكويتهاي تولد را خودتون تزيين كرديد و خورديد       حالا نوبت بازي بود كلي بازي كردي...
7 آذر 1396

مهرماه دوست داشتنی

امسال دختر قشنگ کلاس اول است و خیلی عجله داره برای یادگیری خواندن و نوشتن و همش منتظر شنبه اول مهر بود و میگفت کی خواندن را یادمان میدن یعنی اول مهر بهمون اولین کلمه را یاد میدن         امسال مدرسه از نيمه شهريور شروع شد و بچه ها دو روز در هفته مدرسه ميرفتن و خوشبختانه فرنيا خيلي مدرسه و معلم و همكلاسيهاش را دوست داره جشن شكوفه ها دوشنبه 13شهريور برگزار شد     راستي توي جشن براي مامانها هم يك مسابقه گذاشتن كه من با اصرار فرنيا شركت كردم و خيلي جالب بود كه خود فرنيا وقتي رفت بالا نتونست برنده بشه اما به من ميگفت مامان تو رو خدا تو برنده شو كه با لطف آقاي مجري جشن ...
1 مهر 1396

دورهمی بچه های مدرسه با مربی پیش دبستانی تيرماه 96

یک روز دخترم گفت دلش برای مربی پیش دبستانی تنگ شده و من هم با تماس با مادرهای دیگه و مربی عزیز یک قرار برای بچه ها و مربی شون گذاشتم                                                   ...
27 تير 1396

مسافرت به ماسال و انزلی

یک سفر عالی به شمال       عصر روز عید فطر تصمیم گرفتیم بریم ماسال تا منجیل خیلی عالی بود اما از منجیل تا رودبار حدود ۴ساعت طول کشید و بالاخره ساعت ۲ شب خودمون را رساندیم رشت و صبح زود از رشت راهی ماسال شدیم فقط صبحانه را در رشت خوردیم فرنیا اینجا دوست نداشت با بابایی عکس بگیره     اما با مامان         بالاخره رسیدیم ماسال و یک ویلای خوشگل         و دخترم هرجایی میرفتیم سریع سراغ بچه ها میرفت و باهاشون دوست میشد                ...
27 تير 1396

رمضان ۹۶

یک روز مهمان بابا شدیم و افطار رفتیم رستوران بي نام   ۹۶                         اینقدر محیط اونجا قشنگ و سرسبز بود که فرنیا میگفت مثل روستا می مونه یک کاسکو هم بود که فرنیا کلی باهاش حرف زد و ذوق زدا از تکرار حرفهایش بوسیله کاسکو بود         فرنیا پشت پنجره آلاچیق         و کلی آب بازی زیر قطرات آب که برای خنک کردن فضای باغ استفاده میشد   یک شام خوشمزه       ...
23 خرداد 1396

یک روز خوب با دوستان در سرزمین عجایب

  ۵خرداد یعنی یک روز قبل ماه رمضان با چندتا از روستای مدرسه فرنیا رفتیم سرزمین عجایب خیلی خوش گذشت و شماها حسابی با هم بازی کردید                                       و در آخر هم بعد از کلی بازی یک نهار خوشمزه با دوستان       ...
23 خرداد 1396