از كارهاي جديدت بگم
عزيز مامان ديروز خيلي برات نوشتم اما نميدونم چرا يكدفعه نت قطع شد و پيغام Erorr داد و همه چي پريد امروز برات مختصر مينويسم
اول از همه عيد غدير را به دختر گلم تبريك ميگم و از طرف دخترم به همه ني ني هاي ناز و مامان و باباهاشون تبريك ميگم
بعد هم بريم سراغ شيرين كاريهاي عسل خانم
خيلي زود همه چيز را ياد ميگيري مثلا چون مامان لباسهات را عوض كه ميكنه مياندازه توي لباسشوييت تو هم هر لباسي كه ببيني برميداري مياندازي توي ماشين و بغير از لباس همه چيز جاش توي سطل اشغال است و واي كه چقدر مواظبت ميخواهي اخه حتي ممكنه مامان كه حواسش نيست اسباب بازيت را بندازي سطل اشغال بعد پشيمون بشي و بخواهي درش بياري
مامان بزرگ كه واسه مراسم عموي مامان امده بود بهت ياد داده نماز بخوني (الله بگي) و خانم گل مامان حالا هر وقت مامان و بابا نماز ميخونن صبر ميكني كه موقع سجده برسه كه بيايي روي كمرمون سوار بشي يا روي مهر تو هم سجده كني و موقع سجده اله اله ميگي بعضي موقعها هم مهر را برميداري و فرار ميكني
بعد از اينكه از بيمارستان مرخص شدي واسه اينكه حسابي خوب بشي و سرحال بيايي تصميم گرفتيم مدتي مهد نري و از زن عمو خواهش كرديم بياد خانه ما و مواظب شما باشه ايشون هم قبول كرد با گل دخترش(مليسا) امد پيش ما و هم مواظب شما هست هم چيزهاي خوبي بهت ياد داده مامان بهت ياد داده بود وقتي ازت بپرسيم چشمات كو دست به چشمات ميزني زن عمو هم موها و دندان هات را يادت داده
ديروز هم كه داشتي كلاغ پر بازي ميكردي مليسا ميگفت كلاغ؟ و تو ميگفتي پر
يكدفعه هم با مليسا رفتي حمام اب بازي اينقدر به دوتاتون خوش گذشت كه به زور از حمام اورديمت بيرون
فردا قرار است بخاطر عيد بريم خانه عزيز فكر كنم همه عموها و عمه هم باشن و بتوني همه را انجا ببيني قول بده دختر خوبي باشي و اذيت نكني خوب هم غذا بخوري باشه