گول خوردن ماماني

ديشب خاله كوچيكه ماماني را گول زد تا امروز بياد واست بنويسه تماس گرفته مستقيم نميگه سايت فرنيا را زود زود به روز كن به جاش ميگه واي چقدر خوبه توي سايت فرنيا مينويسي با اينكه دوريم اما اانگار كنارمون است و از همه كاراش باخبر ميشيم و اينجوري مامان گول خورد و امروز امد واست بنويسه

شب احيا نوزدهم زياد حالت خوب نبود ترسيدم انجا واسم مشكل درست كني نتونستيم بريم اما شب احيا 21 چون فرداش هم تعطيل بود و خيالم راحت بود اگه هم بيخوابي داشته باشي باز فرداش پيشت هستم و مشكلي نيست باخيال راحت رفتم مراسم احيا و خانمي كه تو باشي خيلي گل بودي تا 12بازي كردي بعدش هم راحت خوابيدي اذيت هم نكردي مامان خيلي خوشحال شد و تصميم گرفت شب 23 هم بره احيا اما رفتن همان و بازي كردن و نخوابيدن جنابعالي همان يعني دفعه قبل مامان را گول زدي كه باز هم بيايي احيا همه ميگفتن بچه خوبيه اره خوب بودي گريه نداشتي و فقط بازي ميگردي اما از خواب خبري نبود و اين يعني مامان چيزي از دعاها نمي فهميد همش بايد مواظب خانمي بود تا بلاخره صبر مامان سرامد و ساعت 2قبل از تمام شدن  مراسم زنگ زد بابايي بياد و خانم خانما به محض رسيدن به خانه خوابيدند

اما تعاريف از گل خانم يا همان خانم گل

ديگه حسابي نان خور شدي هر كسي هم بيرون نان دستش باشه اينقدر نگاهش ميكني تا بهت نان بده

ديشب دم افطار با بابايي رفته بوديد نانوايي بابا تعريف ميكرد توي صف روي شانه اقاي جلويي ميزدي و باهاش بازي ميكردي

ديگه اصلا از ايستادن نميترسي و اين بده اخه مامان بايد بيشتر مراقبت باشه اخه يكدفعه ميايستي و دستت را از مبل رها ميكني و خودت را پرت ميكني جلو ماماني كي يادميگيري همزمان قدم هم برداري چقدر منتظر اين لحظه هستم كه اولين قدم را برداري

2روز پيش بابا را ياد گرفتي و از همان موقع مثل اينه كه همه كلمات ديگه را فراموش كردي پشت سر هم ميگي بابا بابا گل مامان اخه مامان حسوديش ميشه يكدونه مامان هم بگو ديگه خوب ما ديگه فهميديم كلمه جديد ياد گرفتي نبايدكه 2-3ماه مامان و دد گفتن را 2-3روزه براي بابا جبران كني