سلام خانم خوشگله
سلام ماماني
ديروز براي چكاب بردمت دكتر اخه چيزيت نبود اما همش نق ميزدي و شنبه كم غذا شده بودي گفتم نكنه گلو درد داري و مامان متوجه نشده تازه انگشتت هم نمي دونم چطوري و كي ابسه كرده بود ولي دكتر گفت سالم سالم هستي و انگشتت هم چيزي نيست فقط با بتادين روزي چندبار بشوريم تا خوب بشه و وقتي داشتيم برميگشتيم خاله انوشه دوست مامان زنگ زد و ادرس وبلاگت را خواست مامان كلي از شنيدن صداي خاله خوشحال شد و امروز هم كه امد سايتت را نگاه كرد ديد خاله واست نظر گذاشته و خاله كوچيكه هم ديروز تماس گرفت و ميگفت چرا واسه فرنيا چيزي ننوشتي واسه همين امروز مامان امد و برات چند جمله اي نوشت
خبر ديگه اينكه دوباره فردا ميبريمت عكاسي ايندفعه نه ماهه شدنت را عكس ميگيريم گلم داري تند تندبزرگ ميشي
هر روز از سر كار كه ميام دنبالت از مهد ميارمت خانه همسايه مياد تو را ميبره باهات بازي كنه و قبل از امدن بابا انجا بازي ميكني موقع امدن بابا هم تحويلت ميده تو خيلي انها را دوست داري و براي پسرشون كلي ذوق ميكني
ديروز توي مطب دكتر اينقدر ذوق كردي كه دكتر به خنده افتاد و موقع معاينه وقتي شكمت را دست ميزد گريه ميكردي با اينكه قبلا اصلا اينطوري نبودي من توي فكرم كه موقع واكسن 1سالگيت چيكار ميكني هر چي بزرگتر ميشي اينجور دردسرها را داري ديگه