كويرگردي آذر95
يك كويرگردي عالي با گروه بوژان رفتيم جاي همه دوستان خالي كوير زيد آباد نزديك كاشان
ساعت 7.30 از تهران راه افتاديم و وسط راه براي يك استراحت كوچولو ايستاديم
توي اتوبوس بچه ها خانه چادري درست كردن
يك كوچولو فرنيا خون دماغ شد و البته زود هم خوب شد اما بچه ام ديگه از خير خانه بازي گذشت
ساعت تقريبا 12 رسيديم به شهر نوش آباد و رفتيم سراغ نهار
و تا بزرگترها نماز بخوانن بچه ها كمي در محيط رستوران بازي كردند
فرنيا به بچه ها ياد ميداد كه از پله چهارم بالاتر خطرناكه و از اون بالاتر نبايد بپرن پايين اما خودش چون مهارت داره ميتونه از پله پنجم هم بپره پايين
خوب بعد از نهار شتر سواري خيلي عاليه
فرنيا تنها بچه اي بود كه دلش خواست تنهايي سوار بشه بقيه خيلي شهامت نداشتن
و رمل نوردي
جالب بود ليدر گروه پيشنهاد داد بچه ها را زير شن بگذارن و همه بچه ها استقبال كردن كاري كه من فكر ميكردم اصلا خوششون نياد اين هم فرنيا كه زير شنها مدفون شده يكي يكي بچه ها را صدا ميكردند و ميگفتند بياييد خاكتون كنيم
برگشت از رمل نوردي و عكس با شترها و عكسهاي دسته جمعي كنار اتش كه خوب بخاطر اجازه نداشتن از همراهان نميتونم عكس دسته جمعي بگذارم
اين هم عكس من و فرنيا
و اين هم اخر سفر