فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

فرشته کوچولو

ادرديبهشت 95

1395/4/23 9:00
نویسنده : مامانی
541 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل دختر نازم و همه دوستاي خوبمون

خوب بلاخره آماده نوشتن شدم

اول كمي از روزمره گيهاي فرنيا توي اين ماه عكس ميگذارم و بعد هم يك مسافرت توي اين ماه داشتيم كه عكسهاش ميره توي پست بعدي بخاطر زياد بودن عكسها

بوستان آب و آتش

بوستان آب و آتش

 

بوستان آب و آتش

 

اسيكت در زمين اسكيت بوستان آب و آتش كه فرنيا خيلي دوست داره گاهي دلم ميخواد من هم اسكيت بلد بودم با دخترم ميرفتيم اسكيت ميكرديم دو نفريمتنظرخندونک

آب و آتش

هم اسكيت هم دوچرخه سواريخنده

بوستان آب و آتش

يك روز هم رفتيم باغ پرندگان من اولين باري كه رفتم همان اول بود كه تازه اين باغ افتتاح شده بود و بنظرم اصلا زيبا نبود  و خيلي راغب نبودم دوباره بريم اما اينبار وقتي رفتم خيلي لذت بردم محوطه و درختكاري كه كرده بودند همان بود اما درختها رشد كرده بودند و همه جا سرسبز و زيبا تر شده بود و همه جا سايه بود براي نشستن

باغ پرندگان

 

باغ پرندگان

 

باغ پرندگان

4

 

5

 

6

 

7

يواش يواش خانم خانما سردش شد و من هم هرچي همراهم اورده بودم تنش كردمخندونک آخه واقعا فكر نميكردم دختري سردش بشهسوال

8

9

 

10

آخرهاي گردش هم كه ديگه خسته شد و اين مدلي تا درب خروج اومدمحبت بابايي خيلي دوستت داريم

11

 

12

فرنيا خانم خانه عزيز يك نهال كاشت و كنارش عكس گرفت ببين چه ژستي هم گرفتهمحبتبوس

حياط خانه عزيز

من و دخترم توي حياط خانه عزيزمحبت

ممادر و دختر

اولين عكس دخترم با مقنعه كه بخاطر مدرسه رفتيم عكاسي و گرفتيم مقنعه هم از همسايه گرفتيم و مال هليا جون است چون هنوز مدرسه لباس فرم را نداده بود

1

 

يك روز فرنيا از خواب بيدار شد و گفت ميخوام امروز بجاي صبحانه كيك بخورم من هم قبول كردم اما وقتي رفت سراغ كيكها نميدونست كدوم را انتخاب كنه و اينطوري بود كه من با اين صحنه مواجه شدم

يك عالمه بيسكويت

استخر توپ هورا پارك

يك روز در شهربازي هورا پارك

توي يك پارك كوچك محله اي درختها يك محوطه بسته ايجاد كرده بودند و فرنيا اونجا را خيلي دوست داشت و ميخواست خانه اش باشه و به بچه هاي توي پارك ميگفت بيان توي خانه اما نميدونم چرا مادرها ميترسيدند بچه ها برن اونجا بازي كنند نتيجه اينكه بابايي رفت داخل خانه فرنيا

4

قصه خواني قبل خواب

5

فرنيا خانم با لباس جديدش دقت كنيد كه جوري دستش را گذاشته كه النگوهاش هم توي عكس پيدا باشهخندونک

لباس جديد

 

7

هروقت بريم هايپر استار خريد جاي فرنيا اينجاست كنار قفسه هاي كتاب لبه اي گذاشتند كه بتونيم بشينيم كمي كتاب بخوانيم البته من اينطور تصور ميكنم اما نميدونم قصد واقعي مسئولين هايپر چي بوده؟؟

هايپر استار

يك روز در پارك با هليا

9

بازي با عروسكها و خواب در بالكن

11

9

فرنيا گيتاريست ميشودتشویقتشویق

گيتاريست مشهور

اين هم دركلاس موسيقي

 

14

با محدثه گلي در پارك

با محدثه در پارك

سلفي فرنيا و محدثه گلي

سلفي فرنيا و محدثه

مراسم چهلم مادر زن برادرم هم آخر ارديبهشت بود كه رفتيم سرمزار و براي راحتي بچه ها يك كمي دورتر از مزار زيرانداز انداختيم كه بتونن بشينن و بازي كنن

7

 

بعد از مراسم هم عازم اهواز شديم

1

 

2

 

3

رسيديم اهواز منتظريم چمدانها بيان

در فرودگاه اهواز متظر چمدانها

پسندها (1)

نظرات (2)

زهره مامانی فاطمه
23 تیر 95 10:11
سلام بر مامان فرنیای عزیز ودختر ماهش ای جانم چقدر با مقنعه شیرین تر شده منم دخترمو امروز نوشتم پیش دبستانی انشااله که هر روز شاهد موفقیتهاشون باشیم بسلامتی خوبه که اردیبهشت آمدید اهواز الان نیایید هاااااااا گرمههههههههههههههه خیلییییییییییییییییی
مامانی
پاسخ
من براي عيد فطر هم اهواز بودم و براي سالگرد پدرم كه ميافته 8 مرداد باز هم مياييم اهواز بلاخره بايد اصالتمون را فراموش نكنيم بسلامتي انشالله همه مراحل زندگيشون را پشت سرهم با موفقيت طي كنند با اينكه خيلي عجله اي براي بزرگ شدنش ندارم
سپیده مامان درسا
31 تیر 95 13:19
سلام خانومی ای جونم همیشه به تفریح و گردش باشین ان شالله چقدر خوبه این سفرها و انرژی مثبت هاشون بوس برای فرنیا گلی و مامانی مهربونش