فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

فرشته کوچولو

پايان سفر(11تا 13 فروردين)

1395/2/29 11:05
نویسنده : مامانی
549 بازدید
اشتراک گذاری

11فروردين صبح خيلي زود بيدار شديم كه بريم آكواريوم اصفهان آخه خاله قبلا كه رفته بودند از ترافيك زيادش گفته بود و اينكه اونها از شدت ترافيك موفق نشده بودند براي بازديد برن براي همين ما زود راه افتاديم و فرنيارا خواب بود كه سوار ماشين كرديم و رفتيم

وقتي رسيديم فرنيا را دم در بيدار كرديم و خانم چون از خواب بيدار شده بود و داخل مجموعه هم خنك بود سردش شد و ژاكت بابايي را پوشيد

1

 

 

2

 

بعد يواش يواش اوضاع خوب شد و فرنيا خانم شروع كرد به تماشا

تونل آكواريوم

 

3

 

4

اومديم كنار اين حوض ماهيها و يكدفعه ديديديم يكي از مسولين داره با شيشه شير كوچيك به ماهيها غذا ميده

5

و بعد فهميديم همه ميتونن اين غذا دادن را تجربه كنند

6

 

غذا دادن به ماهيها با شيشه شير

درب خروج به يك فروشگاه باز ميشد و اين يعني ما يك اسباب بازي براي فرنيا خريديم و اين هم  ايشون با ذوق تمام بيرون آكواريوم

خروج از آكواريوم

عصر هم با خاله رفتيم ميدان امام

ما هربار مياييم اصفهان بايد يك ميدان امام بريم وگرنه بابايي قبول نداره ما اصفهان رفتيم

كنار سي و سه پل

5

 

6

اينجا يادم نيست چرا فرنيا قهر كرده بود

7

تا رسيديم ميدون امام فرنيا خانم خوابش گرفت ما هم با خاله رفتيم گشت زني توي ميدون و بابايي كنار فرنيا توي چمنها موند بعدش هم كه شب شد هوا سرد شد و ديگه نشد كه بيشتر بمونيم چون فرنيا از سرما بيدار شده بود و بهانه مياورد

8

 

ما برگشتيم اما بابايي گفت ميخواد تنهايي بگرده شب كه برگشت يك ساعت خوشگل به مناسبت روز زن براي من خريدخندونکمحبت

اين هم فرنيا خانم و يك عالمه توت فرنگي كه بسيار خوشمزه بودند

فرنيا و توت فرنگي

خوب ديگه به آخرهاي تعطيلات و در نتيجه سفرمون نزديك ميشيم

صبح 12 فروردين راهي تهران شديم و در مسير به كاشان سري هم به حمام فين كاشان زديم

1

 

2

يك ايستگاه نقاشي هم توي حمام بود كه فرنيا خانم بعد از كشيدن نقاشي اش دلش نميومد  نقاشي اش را تحويل بده

3

 

خلاصه كه آخرش راضي شد از نقاشي اش عكس بگيريم و خود برگه را تحويل بده

4

 

توي جوي آبي كه اونجا بود فرنيا حسابي راه رفت و اب بازي كرد اين هم دم درب خروج است كه دارم دوباره جورابهاش را پاش ميكنم

5

 

اين هم نهار بين راه كه بسيار خوشمزه و عالي بود اون ليوان بزرگه يك نوع اسموتي بود سفارش فرنيا خانم  كه بيچاره شديم تا خورديمش از بس زياد بود

نهار

بلاخره شب رسيديم تهران و فردا صبح يعني 13 فروردين كه حسابي باروني بود وما فقط با نيت 13 را بدر كردن پارك نزديك خانه رفتيم

1

فرنيا خانم عاشق اينه كه بره صندوق عقب ماشين روز 13 بدر بابايي اجازه داد در يك فاصله كم توي صندوق عقب باشه

مثلا حالا شده پيشي كوچولو

2

3

پسندها (2)

نظرات (1)

سپیده مامان درسا
29 اردیبهشت 95 20:23
مامانی
پاسخ
ممنون كه پيش ما مياييد