آذرماه 94
دختر قشنگم سلام ببخش كه ديگه كمتر وقت ميكنم بيام برات بنويسم
اينها عكسهاي ماه آذر است توي اين ماه يك سفر به اهواز داشتيم و يك برف قشنگ و به بهانه شب يلدا يك دورهمي خانه عزيز
البته همه اتفاقات شادي نبودند مريضي بابا هم بود كه چند روزي توي بيمارستان بستري شد و خدا را شكر مشكل خاصي نبود و بابايي مرخص شد و يك كوچولو هم چشمهاي شما اذيت شد كه خوشبختانه با پماد و قطره خوب شد
يك روز كه از مهد برگشتيم متوجه شدم چشمهات مدام كثيف ميشه اولش كم بود اما تا شب ديگه نميتونستي چشمهات را باز كني دكتر يك پماد و يك قطره براي چشمهات داده بود و گفت پماد را شب بزني و بعد از پماد بخوابي و چون شما نميتونستي از شيطنت چشمهات را ببندي خودت گفتي مامان روي چشمهام را چسب بزن تا باز نشه ولي دخترم خيلي خوب همكاري ميكردي براي قطره و پماد
اين هم شما و بابايي در بيمارستان البته اين روز اخر بود كه رفته بوديم دنبال بابايي تا ترخيص بشه و بياد خانه اما خيلي طول كشيد و ما تا عصر توي بيمارستان بوديم
يك روز بابايي با فرنيا رفتن اسكيت تفريحي اما فرنيا ظاهرا صخره نوردي را بيشتر دوست داشته
يك روز هم بابايي پيشنهاد داد بريم كيدز لند و غذا بخوريم از اين نظر خوب بود كه بعد از غذا چايي هم داشت و فرنيا هم بستني سفارش داد
اين لباسها را براي فرنيا خريده بودم كه ايشون هم پوشيدن و حسابي ژست گرفتن و عكاسي كرديم
برف بازي نزديك مهدكودك
اين هم عكسهاي يادگاري اهواز رفتن
موقع رفتن هوا خيلي سرد بود و جايي نشد بشينيم و صبحانه بخوريم براي همين داخل ماشين صبحانه خورديم
اين هم وقت نهار
در مسير اول رفتيم شوشتر خانه دايي يكي دوساعتي استراحت كرديم بعد رفتيم اهواز اين هم محدثه عسلي كه خيلي ذوق داشت فرنيا اومده خانه شون
در اهواز يك روز بابايي فرنيا را برد خانه بازي كه چون اونجا هم خيلي سرد بود زود برگشتند
موقع برگشت خاله كوچيكه هم با ما اومد براي نهار يك رستوران رفتيم و فرنيا حسابي برف بازي كرد البته بگم يك جا كه ايستاديم فرنيا خورد زمين و حسابي پاش اذيت شد و اصلا راه نميرفت خيلي نگران شدم حتي موقع نهار پاش را نميتونست خم كنه اما برفهاي رستوران مشكل را حل كرد
يك روز صبح هم كه داشتم صبحانه اماده ميكردم گل دختري اومد و خودش همه چيز را تزيين و آماده كرد
چه صبحانه اي بود
و در اخر عكسهاي شب يلدا كه بخاطر امتحانات بچه ها و ما كه تهران هستيم و شاغل چندروزي زودتر برگزار شد( 5شنبه 26 آذر)
توي خانه داشتم سالاد الويه درست ميكردم كه با خودمان ببريم كه فرنيا خانم حسابي از خودشان پذيرايي كردند
اين هم دختر من كه در اون شلوغي هم باز به فكر قيافه گرفتن موقع عكاسي است
توي اين دورهميهاي شب يلدا هركس يك چيزي با خودش مياره ومن هرسال تمامي هنر نداشته ام را رو ميكنم امسال شله زرد ، سالاد اليويه و چيز كيك درست كردم و برديم
فرنيا اين پسر عموش را خيلي دوست داره آخه اين آقا محمد كلي هنرمنده و بلده با كاغذ چيزهاي مختلفي درست كنه و تازه فرنيا را تحويل ميگيره و باهاش بازي ميكنه بقيه پسرها حوصله بازي با دختر بچه ها را ندارند
اين هم شب يلداي واقعي كه رفتيم مجتمع كوروش و با تزيينات زيباي اونجا فرنيا خانم عكس گرفتن