فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته کوچولو

آذرماه 94

1394/11/4 15:31
نویسنده : مامانی
634 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم سلام ببخش كه ديگه كمتر وقت ميكنم بيام برات بنويسم

اينها عكسهاي ماه آذر است توي اين ماه يك سفر به اهواز داشتيم و يك برف قشنگ و به بهانه شب يلدا يك دورهمي خانه عزيز

البته همه اتفاقات شادي نبودند  مريضي بابا هم بود كه چند روزي توي بيمارستان بستري شد و خدا را شكر مشكل خاصي نبود و بابايي مرخص شد و يك كوچولو هم چشمهاي شما اذيت شد كه خوشبختانه با پماد و قطره خوب شد

فرنيا در فروشگاه

 يك روز كه از مهد برگشتيم متوجه شدم چشمهات مدام كثيف ميشه اولش كم بود اما تا شب ديگه نميتونستي چشمهات را باز كني دكتر يك پماد و يك قطره براي چشمهات داده بود و گفت پماد را شب بزني و بعد از پماد بخوابي و چون شما نميتونستي از شيطنت چشمهات را ببندي خودت گفتي مامان روي چشمهام را چسب بزن تا باز نشه ولي دخترم خيلي خوب همكاري ميكردي براي قطره و پماد

پماد در چشم

 

اين هم شما و بابايي در بيمارستان البته اين روز اخر بود كه رفته بوديم دنبال بابايي تا ترخيص بشه و بياد خانه اما خيلي طول كشيد و ما تا عصر توي بيمارستان بوديم

بابايي و فرنيا در بيمارستان

 

يك روز بابايي با فرنيا رفتن اسكيت تفريحي اما فرنيا ظاهرا صخره نوردي را بيشتر دوست داشتهچشمک

اسكيت مثلا

 

يك روز هم بابايي پيشنهاد داد بريم كيدز لند و غذا بخوريم از اين نظر خوب بود كه بعد از غذا چايي هم داشت و فرنيا هم بستني سفارش داد

يك تفريح همينجوري

 

اين لباسها را براي فرنيا خريده بودم كه ايشون هم پوشيدن و حسابي ژست گرفتن و عكاسي كرديم

فرنيا سوفيا ميشود

 

سوفيا گلي

 

برف بازي نزديك مهدكودك

برف بازي

 

 

اين هم عكسهاي يادگاري اهواز رفتن

موقع رفتن هوا خيلي سرد بود و جايي نشد بشينيم و صبحانه بخوريم براي همين داخل ماشين صبحانه خورديم

صبحانه درماشين

اين هم وقت نهار

نهار بين راه

در مسير اول رفتيم شوشتر خانه دايي يكي دوساعتي استراحت كرديم بعد رفتيم اهواز اين هم محدثه عسلي كه خيلي ذوق داشت فرنيا اومده خانه شون

محدثه عسلي

در اهواز يك روز بابايي فرنيا را برد خانه بازي كه چون اونجا هم خيلي سرد بود زود برگشتند

خانه بازي اهواز

موقع برگشت خاله كوچيكه هم با ما اومد براي نهار يك رستوران رفتيم و فرنيا حسابي برف بازي كرد البته بگم يك جا كه ايستاديم فرنيا خورد زمين و حسابي پاش اذيت شد و اصلا راه نميرفت  خيلي نگران شدم حتي موقع نهار پاش را نميتونست خم كنه اما برفهاي رستوران مشكل را حل كردزبان

نهار

 

2

 

برف بازي

 

2

يك روز صبح هم كه داشتم صبحانه اماده ميكردم گل دختري اومد و خودش همه چيز را تزيين و آماده كرد

چه صبحانه اي بود بوسمحبت

صبحانه عالي

 

و در اخر عكسهاي شب يلدا كه بخاطر امتحانات بچه ها و ما كه تهران هستيم و شاغل چندروزي زودتر برگزار شد( 5شنبه 26 آذر)

توي خانه داشتم سالاد الويه درست ميكردم كه با خودمان ببريم كه فرنيا خانم حسابي از خودشان پذيرايي كردند

مامان خيلي خوشمزه است

اين هم دختر من كه در اون شلوغي هم باز به فكر قيافه گرفتن موقع عكاسي است

1

توي اين دورهميهاي شب يلدا هركس يك چيزي با خودش مياره ومن هرسال تمامي هنر نداشته ام را رو ميكنم خندونک  امسال شله زرد ، سالاد اليويه و چيز كيك درست كردم و برديم

لواشك خوران

 

2

فرنيا اين پسر عموش را خيلي دوست داره آخه اين آقا محمد كلي هنرمنده و بلده با كاغذ چيزهاي مختلفي درست كنه و تازه فرنيا را تحويل ميگيره  و باهاش بازي ميكنه بقيه پسرها حوصله بازي با دختر بچه ها را ندارندچشمک

فرنيا و محمد

اين هم شب يلداي واقعي كه رفتيم مجتمع كوروش و با تزيينات زيباي اونجا فرنيا خانم عكس گرفتن

شب يلدا مركز خريد كوروش

پسندها (3)

نظرات (8)

سپیده مامان درسا
5 بهمن 94 10:32
ای جونم دلمون براتون زود به زود تنگ میشه الهی همیشه تنتون سالم باشه و لبتون خندون
مامانی
پاسخ
ممنون انشالله هميشه شما هم شاد و سلامت باشيد
آبجی نگار
5 بهمن 94 22:23
سلام چه شباهتی باخواهرتون دارین
مامانی
پاسخ
سلام خوب خواهريم ديگه
محمدی
7 بهمن 94 13:39
سلام مامان فرنیاجون خوبی خانومی؟ خیلی وقته نشده بیام و دوباره وبلاگ خونی رو از سر بگیرم راستش بعد از خرابی بلاگفا و از بین رفتن وبلاگم انگیزمو از دست دادم. الان اومدم و دوباره از وبلاگتون بازدید کردم. نمی دونم هنوز از من یادتون باشه آدرس قبلیم این بود: memoirr.blogfa.com الان دیگه فقط وبلاگ همسرمو آپ می کنم decosaj.blogfa.com راستش با این همه تاخیر درگذشت پدرتون رو می خوام تسلیت بگم انشالا روحشون قرین رحمت باشه و این که خوشحالم دوباره سرحال اومدین و عکسای قشنگ از فرنیا جون می گذارید. انشالا همیشه سلامت و خوشحال و مؤفق باشید.
سیما
7 بهمن 94 14:15
واای چه قدر عروسک فکر کنم حسابی بهت خوش گذشته فرنیا جون/
مامانی
پاسخ
بله ممنون اما حيف همش مال خودم نيست فقط اونجا بغل كردم ودوباره گذاشتم سرحاشون
فاطمه
7 بهمن 94 16:13
عزيزم ان شا ا.. هميشه تو شاديها عكس بگيري .راستي خيلي بي وفا شدي هااااااااااااااااااا.
مامانی
پاسخ
دوستتون داريم
مامان رویا
11 بهمن 94 7:37
من از خواننده های خاموشتونم بادیدن این پست روشن شدم بگم واستون آرزوی سلامتی همیشگی دارم وامیدوارم هیچوقت تنتون محتاج دعوا ودکتر نباشه. هزارماشالا به دختر نازوشیرینتون خدا حفظش کنه واستون. همه شبهاتون به بلندی وشیرینی وگرمی شب یلدا باشه و کنارهم خوش باشین
مامانی
پاسخ
ممنون از آرزوهاي قشنگتون انشالله شما هم هميشه شاد سلامت كنار خانواده زندگي شيريني را داشته باشيد
مامان فتانه
13 بهمن 94 8:46
خیلییییی عالیییی بود...ایشالا همیشه به سفر...خداروشکر چشم دخملی زود خوب شد ...
مامانی
پاسخ
ممنون انشالله گلدختر شماهم هميشه سلامت باشه
شهناز
27 بهمن 94 23:25
سلام دختر نازی داری خدا براتون حفظش کنه من عاشق دخترم اسم فرنیا رو هم خیلی دوست دارم دعا کنید منم دختر دار بشم دخترا همدم مامانا هستن
مامانی
پاسخ
سلام ممنون انشالله خدا بهمه هرچي دوست دارن بده و به شما هم يك دختر ناز و مهربان عطا كنه