مهرماه 94 رستوران اركيده شهريار
هر سال بمناسبت سالگرد ازدواج از طرف شركت بابايي دعوت ميشيم امسال رفتيم رستوران اركيده شهريار
اول فرنيا رفت قسمت بازيهاي اونجا تا كمي بدو بدو كنه و گرسنه بشه
بعد نهار كه فرنيا بخاطر شوق بازي خيلي وقت براي خوردن نگذاشت
رستوران فضاي سبز قشنگي داشت كه مهمترين خصوصيت اش بود
من خيلي دلم ميخواد دوباره به اين رستوران برم
يك روز هم صبحانه خواستيم بريم بيرون اما از دست زنبورها فقط چند دقيقه نشستيم و صبحانه نخورده برگشتيم
و يك روز در مجتمع كوروش كه فرنيا هميشه ميره كيدزكلاب و ما يك ساعت توي فروشگاهها ميچرخيم و بعد ميريم دنبال فرنيا و البته اينبار فود كورت كورش غذا هم سفارش داديم
فرنيا منتظر غذا
يك روز كه از مهد برگشتيم دوستش نيكان يك پاكت خالي شير را داد به فرنيا و گفت اين موبايل است فرنيا هم خيلي جالب داره با موبايلش بازي ميكنه ببينيد چقدر هم جدي است
نقاشي خيلي زيباي فرنيا كه من با اينكه شاهد ترسميش توسط فرنيا بودم اما باورم نميشه كار خود فرنيا است