فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فرشته کوچولو

تير94 (برج ميلاد - مسافرت زنجان)

1394/7/26 12:34
نویسنده : مامانی
1,555 بازدید
اشتراک گذاری

توي ماه رمضان دوستم با دوتا گل پسرش امدن خانه ما و با هم رفتيم برج ميلاد اين هم عكسهاي اون روز

1

اول بچه ها رفتن بازي و فرنيا و آقا متين حسابي با هم جور شدند

2

2

 

 

4

ببينيد فرنيا ساده ترين راه را براي برج سازي پيدا كردهخندونک

5

يك كمي گل بازي

گل بازي

 

بعد از افطار فرنيا خسته با بادكنك مدل كرم شب تاب كه وقتي بادش خالي شد كلي گريه كرد براي كرم كوچولوغمگین

بعد از افطار

 

و تعطيلات عيد فطر كه يك روزه رفتيم زنجان و تا آخر عمر حسرت ميخورم كه كاش بجاي زنجان، اهواز رفته بودم و حداقل يك هفته قبل از فوت پدرم ديده بودمشدلشکسته

صبحانه در راه كه فرنيا خانم چون يادمان رفته بود يك زيرانداز بياريم كف چادر ننشست و همانطور كه ميبينيد پاي بنده را بعنوان صندلي قبول كردند

صبحانه در راه

فضاي پارك كه آنجا صبحانه خورديم

2

2

2

 

3

توي مسير اول رفتيم غار كتله خور

غار كتله خور

2

3

اين هم امامزاده اي توي مسير

2

5

4

اين هم رختشويخانه زنجان

رختشويخانه زنجان

 

 

اين هم هتل جهانگردي زنجان و محوطه آن

هتل جهانگردي زنجان

2

شب رفتيم پارك كنار هتل و  يادم هست با خانه تماس گرفتم و با پدرم حرف زدم از سردي هوا و بارن گفتم و پدرم گفت كمي هواي سرد و خنك براي ما سوغات بياور

پارك كنار هتل

اينقدر سرد بود و ما اصلا لباس گرم نياورده بوديم كه مجبور شديم يك سفره پارچه اي كه همراهمون بود بصورت شنل تن فرنيا كنيم

2

و بعد از خوردن صبحانه ..

صبحانه هتل

راهي تهران شديم

8

آماده برگشت به تهران

و اين هم نهار توي مسير برگشت

فرنيا

 

پسندها (2)

نظرات (2)

سپیده مامان درسا
4 آبان 94 10:04
خدا رحمت کنه پدر مهربون و بزرگوارتو گوهر جون خدا صبرتون بده ... امیدوارم همیشه خوب و خوش باشین تو زندگی و دلتون هیچ وقت نگیره
مامان نسی
30 آبان 94 12:15
خانمی چرا بی سرو صدا اومدین زنجان کاش قبلش خبر میدادید تا همدیگر رومیدیدیم راستی خدا پدرتون رو قرین رحمت کنه روحشون شاد
مامانی
پاسخ
ممنون خدا رفتگان شما را هم بيامرزه ببخشيد انشالله دفعه هاي بعد حتما بهتون اطلاع ميدم