عكسهاي تير ماه94- قسمت اول
سلام امروز بعد از چندماه امدم تا دوباره نوشتن را شروع كنم
فرنيا با كاردستي مهدكودك
اينجا توي فروشگاه هايپر مي است يك سري انار كه هر كس دوست داشت و نقاشي بلد بود رنگ ميكرد الان تعداد اين انارها زياد شده بابايي از بالا از ما عكس گرفته ما را ميبينيد؟
سمت راست عكس روي مستطيل قرمز من نشستم و فرنيا لباس نارنجي پوشيده جلوي من داره اسكيت بازي ميكنه فضاي هايپر مي براي اسكيت بازي عاليه
يكبار هم رفتيم سينما كوروش كه فرنيا خوشش امد فيلمهاش قشنگه فقط صدا خيلي زياده و دختر من هم كه از صداي زياد گريزان است
بچه ها را صدا كردند برن روي سن شلوغ بازي كنند ، فرنيا فقط بخاطر جايزه رفت كه جايزه هم ندادند
باز هم فرنيا لباسهاي مامان را ميپوشه
فرنيا و خاله بزرگه بابايي
اولين افطار ماه رمضان توي باغ رستوارن
يك روز به ما گفتند بايد بريم و يك نقاشي فرنيا را تحويل بگيريم و براش قاب كنيم تا توي مسابقه شروه شركت كنه بعد فهميديم اين نمايشگاه و مسابقه نقاشي شروه هرساله برگزار ميشه و نقاشيها در موضوع شاهنامه هستند براي بچه ها يك قصه از شاهنامه تعريف ميكنند و بعد بچه ها در مورد ان قصه نقاشي ميكنند و اين هم فرنيا و نقاشي اش كه فرنيا رخش اسب رستم را كشيده
فرنيا درحال تماشاي نمايشگاه و آثار بچه هاي ديگه
اين هم اختتاميه جشنواره و نمايشگاه و اهداء جوايز و لوح تقدير
اين هم اختتاميه واقعي بيرون سالن نمايشگاه !!!!!!
آب بازي كنار حوض بزرگ محوطه
نمايشگاه عفاف و حجاب