فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فرشته کوچولو

خرداد ماه قشنگ

1394/4/1 13:25
نویسنده : مامانی
1,188 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و نماز روزه هاتون قبول

اولين روز فصل تابستان آمدم تا آخرين ماه فصل بهار را به روايت تصوير  تعريف كنم

يك روز فرنيا هوس كرده بود لباس عروسش را بپوشه انوقت خاله كوچيكه هم همينحوري واسمون يك دسته گل اورد دخترم كلي كيف كرد بخاطر اينكه يك عروس كامل شدچشمک

عروس زيباي مامان

 

هايپرمي

فرنيا با لباسي كه تازه خياط براش دوخته بود ژست عكاسي ميگرفت و ميگفت مامان ازم عكس بگيرمحبت

دختر قشنگم

خانم گل مامان

يك روز كه فرنيا مريض شده بود با بابايي مونده بود خانه و با هم رفته بودند پارك ارم

پارك ارم2

انجا ديده بودند يك نمايشگاه اقوام ايراني هست و بابا پيشنهاد داد با هم بريم رفتيم اما كمي كه قدم زديم فرنيا شهر بازي را ديد و ديگه نمايشگاه تعطيل شدخندونک

پارك ارم

1

3
4

5

يكبار هم رفتيم پارك آب و آتش و فرنيا با اسكيتش آمد

1

2

خوب ترجيح داديم بريم قسمتي كه مخصوص اسكيت بازي بود

1

2ژ

5

درب ورودي پارك يك پل جديد زدن بطرف پارك جنگلي يك پل سه طبقه كه پايين ترين طبقه رستورانها هستند اما روي اين پل اجازه اسكيت سواري نميدادند واسه همين ديگه فرنيا رضايت داد اسكيتهاش را دربياره

6

و بعد از كلي پياده روي يك نهار

3

دوبار هم رفتيم پارك درياچه چيتگر

اين دفعه دوم است كه عصر رفتيم فرنيا عادت داره ظهرها ميخوابه ان روز نخوابيد هرچي هم بهش گفتم گوش نكرد نتيجه اينكه توي راه خوابش برد كمي هم توي پارك نشستم كه كمي استراحت كنه بعد بيدارش كردم و باديدن بادكنكها كاملا بيدار شد و بازي شروع شد

1

قايق پدالي كه من و بابايي پا ميزديم و فرنيا حسابي كيف ميكرد

2

2

54

قسمت بازيها

8

آخر سر هم شام

موقع شام

وقتي ميرفتيم پارك فرنيا اين صدف را ديد و گفت ميخواد بره توي صدف اما يك خانواده آنجا نشسته بود بهش گفتم موقع برگشت و اينهم زمان برگشت كه حسابي هوا تاريك شده بود

8

اين هم چندتا عكس از فرنيا در خانه

دخترم عسلم

فرنيابه اين انگورهاي ياقوتي ريز ميگه انگور بلالي اخه وقتي ميخواد بخوره مثل بلال ميگيره دستش و دانه هاي انگور را ميخوره

انگور بلالي

خوب اين پست طولاني شد بقيه اش توي پست بعديمحبت

پسندها (1)

نظرات (2)

سپیده مامان درسا
6 تیر 94 15:57
سلام مامان گوهر جون خوبی ، خسته نباشی ، نماز و روزهاتون قبول درگاه حق دلم حسابی تنگ شده بود واستون فدای فرنیا گلی بشم من که اینقدر عزیز و نازه خدا حفظش کنه
سپیده مامان درسا
8 تیر 94 2:09
پس کامنت های من کو
مامانی
پاسخ
هنوز تاييد نكردم تا اول بيام پيشتون بعد تاييد كنم