فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فرشته کوچولو

باز شيرين زباني

1393/10/22 14:41
نویسنده : مامانی
821 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم نميدونم وقتي بزرگ شدي حوصله ميكني اين وبلاگ را بخواني يا نه اما شايد انموقع اگه خودت هم حوصله خواندن نداشته باشي دلت بخواد برات كمي از بچگيهات تعريف كنم و من چون حافظه ام آن زمان ديگه ياري نميكنه از روي وبلاگت ميخوانم و برات تعريف ميكنم يعني شايد يكجورايي اين وبلاگ بدرد دوران پيري من هم بخورهمحبت

از جمعه عزيز امده خانه ما وقتي شنبه از مهد برگشتي بهت گفتم ديشب عزيز وقتي شما خواب بودي امد پيشمون بعد گفتي مامان من عزيز را خيلي دوست دارم اما يكجوري صحبت ميكنه كه من نميفهمم نميشه بهش بگيد انگليسي بگه تا من بفهمم چي ميگهخنده

ميگم دخترم مگه شما انگليسي بلدي؟

- بله مامان سلام ميشه hello موز ميشه banana ببين بلدم

Fruit Divider

ديشب امدي پيشم ميگي مامان ميشه نشسته نماز بخواني

نشستم زمين و سوره هايي را كه بلدي شروع كردم برات خواندن رسيدم به سوره ناس

بسم الله رحمن رحيم قل اعوذ برب الناس ملك الناس ....

وسط حرفم پريدي و گفتي مامان اين سوره را نخوان وقتي ميگي ملك الناس حواسم ميره به ملكه و پري ديگه حواسم به نماز نيست

Field of Flowers Divider

يك روز داشتي بازي ميكردي امدي گفتي مامان ميشه سبد عروسكهام را خالي كنم برم توي سبد گفتم باشه اما يادت باشه بعد از بازي همه عروسكها را سرجاشون برگردوني 

رفتي اتاقت بعد از چند دقيقه آمدي ميگي مامان بيا كمك كن سبد را خالي كنم وقتي امدم گفتم خوب برش گردون عروسكها خالي ميشه گفتي سنگينه خودت اينكار را انجام بده وقتي كمكت كردم و سبد خالي شد زود ميگي مامان خودت سبد را خالي كردي خودت هم بايد جمعشون كني يادت باشه

Red and Pink Hearts Border

ديشب داشتيد با هليا بازي ميكرديد اوردي كتاب نقاشي ات را نشانم ميدي كه سوراخ سوراخش كرديد با هردوتون جداگانه حرف زدم كه كارتون بد بوده به هليا گفتم شما كه بزرگتري ميدوني كه اين كار اشتباهه اگه فرنيا كتاب را سوراخ ميكرد بايد بهش ميگفتي كار بديه نه اينكه خودت هم مثل فرنيا عمل كني به فرنيا هم گفتم شما كه ميدوني اينكار بديه نبادي اينكار را انجام بدي تازه اگر كسي ميخواست كتابهات را پاره كنه بايد بهش بگي كار اشتباهيه بعد رفتم سراغ كارم ديدم داريد باهم صحبت ميكنيد

- خيلي كار بدي كرديم

-مامان خيلي ناراحت شد

- اول من نبودم خودت شروع كردي

.... بعد فرنيا ميگه خوب ديگه بسه ناراحت شديم حالا بريم بازي كنيم بعد با صداي بلند ميگه اه مامان بداخلاق

Girl with Kitten Divider Line

امان از دست شما دختر شيطون و باهوش

چقدر دوره زمانه عوض شده ما كي بچه بوديم عقلمون به اين چيزها ميرسيد

 

پسندها (2)

نظرات (8)

مامان فتانه
22 دی 93 17:06
واااااااااا عجب دختر زرنگی...چقدررررر جالب میگه خودت خالی کردی خودت باید جمع کنی
مامانی
پاسخ
من هم موندم بودم چقدر كلكش جالب بود
سپیده مامان درسا
23 دی 93 1:22
از دست این شیرین زبونی های گل دختر خدا حفظش کنه ...
مامانی
پاسخ
خودم هم كلي به دخترم ميخندم با اين حرفهاش
مریم مامان دونه برفی
23 دی 93 11:10
سلام مامان فرنیای عزیز خدادخترنازتونوحفظ کنه ماشائ ا...خیلی بانمکه اسفند بریزین براشون
مامانی
پاسخ
ممنون ماشالله به همه گلهاي خوشگل زندگي
مامان رادین
24 دی 93 13:27
سلام خانمی ممنون از محبتت .یه زحمت دیگه برات دارم .می خواستم بدونم قیمت بیسکوییت و کیک و چند براتون زدن ؟ دختر نازت و ببوس
مامانی
پاسخ
ممنون كه پيشمون امديد جواب را توي وبلاگتون دادم
مامانی فاطمه
27 دی 93 8:18
شیرین زبونیهاتو قربون عزیزم
مامان نسی
28 دی 93 14:44
وااااااااااااي چه حرفهاي بامزه اي عزيز جون تركي صحبت ميكنه فرنيا جوون متوجه نميشه نماز خوندنش خيلي باحاله بود ملكه وپري
مامانی
پاسخ
اره ديگه اينم از دختر ما
حانیه
2 بهمن 93 18:16
ای جانم چه شیرین زبونه این گل دختر
مامانی
پاسخ
ممنون خاله جون عزيز
نیلی
10 بهمن 93 22:39
سلام یعنی مععععرکه بود الان آدم چطوری وقتی این بچه ها این مزه ها رو می ریزن میتونه نکته تربیتی بهشون بگه؟ ببوسش از سمت من
مامانی
پاسخ
ممنون عزيزم شما لطف داري