فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

فرشته کوچولو

مسافرت شمال(خزرشهر)

1393/6/26 10:35
نویسنده : مامانی
1,858 بازدید
اشتراک گذاری

خوب بلاخره تونستم عكسها را اماده كنم

ما 17شهريور يعني سالگرد عقدمون مسافرتمون را شروع كرديم كه از طرف محل كار بابايي واسمون توي خزرشهر ويلا گرفته بودند

سالگرد عقد

و از انچايي كه فكر ميكرديم چون وسط هفته است جاده ها شلوغ نيست ساعت8.5 راه افتاديم كه عجب اشتباهي اما خوب اشكالي نداشت و بهتر هم شد حالا بعد ميگم چرا

بين راه ايستاديم واسه صبحانه و بيسكويتهايي كه واسه سالگرد ازدواج خريده بودم و قايم كرده بودم و حسابي اين قايم موشك بازي من همسري را كلافه كرده بودخندونک

فرنيا گلي

 

مامان و فرنيا

 

عسلم

حدوداي 12ظهر بود كه رسيديم به اولين دريا فكر كنم نوشهر بود يك ساحل شني خيلي خوب بود اخه ساحلهاي ماسه اي من دوست ندارم ادم خيلي كثيف ميشه

دريا

بعد خواستيم خودمان را برسانيم به ويلا و انجا نهار بخوريم اما ديديم فرنيا حسابي بيحال شده و گرسنه نتيجه اينكه كنار جاده زديم كنار و غذا را بابايي زحمت گرم كردنش را كشيد و من و فرنيا توي چادر بازي ميكرديمزبان

نهار

اينقدر زنبور بود كه خدا را شكر كرديم چادر داريم وگرنه بايد از انجا سريع جمع ميكرديم و ميرفتيم

دختر عاشق ماست من

عاشق ماست

خندونکخندونکخندونکخندونک

ماستي

بعد كه سرحال امده بود كمي با سنگريزه هايي كه از ساحل دريا جمع كرده بود بازي كرد

بازي با شنها

و بعد هم يك خواب نازخواب

خواب

ما دير رسيديم خزر شهر حدود ساعت 3.5عصر تحويل از ساعت 2بود اما تا 5 بيرون بوديم اخه مدعي بودندهمكار قبلي بابا دير ويلا را خالي كرده يعني ساعت3 و انها وقت نظافت نداشتند

بلاخره رفتيم ويلا و نزديك اين خزر شهر يك مجتمع خريد بزرگه و انگار ما را مجبور كرده بودند با ان همه خستگي رفتيم مركز خريد و تمام مجتمع را بگرديم و ساعت 11 خسته و درب و داغون برگشتيم ويلا و فردا صبح فرنيا سفارش داد توي ايوان صبحانه بخوريم
ويلا و صبحانه

1

بعدش هم باز اماده شديم براي درياي فريدونكنار

بازم دريا

اولش فرنيا وقتي رفت دريا ميخواست خيالش راحت باشه پاش روي زمينه و با اردكش شنا نميكرد به بابايي گفتم يواش يواش ببرش جلو تا زير پاش خالي بشه و از اب بازي لذت ببره

2

و نتيجه شد اين عكسها ديگه ميخواست بدون بابايي تا جلو جلو ها بره

2

3

 

شن بازي با بابايي

يك عالمه صدف جمع كرده بود و داشت نشونم ميداد

صدف جمع كردن

 

شن بازي با مامان

چقدر ابي دريا را دوست دارممحبت

4

5

شنا تمام شد

نخير مثل اينكه اين دختر ما هنوز از شن بازي سير نشدهدلخور

نه هنوز سير نشده از شن بازي

خوب عصر سه شنبه هم  خاله مامان پارسا سينا بهمون پيوست و فردا صبح

بعد از اينكه فرنيا با بابايي چندتا حلزون از توي حياط ويلا پيدا كردند و فرنيا براشون سيب گذاشت تا بخورنچشمک راهي دريا شديم

حلزونها

باز هم دريا

6

شناي مدل جديد

7

داداش سينا دوست نداشت از بس با شرم و حياست كه بدون لباس ازش عكس بگذاريم باري همين درحد يك كله از سينا خان عكس گذاشتممحبت از پارسا كه اصلا عكس نداريم اخه اصلا حاضر نشد مايو بپوشه و به مامانش غر ميزد چرا شلوارك براش نياوردهمحبت

با مامان

بعد از دريا رفتيم سمت محمود اباد و همان نزديكيها رفتيم جنگل البته هم من و هم خواهرم يادمون رفته بود باخودمان خوراكيهاي مخصوص جنگل گردي بياريم نه چاي نه ميوه و نه... خلاصه كمي قدم زديم ويك بستني از بوفه اي كه بود خريديم و برگشتيم

فرنيا توي جنگل پيشنهاد ميداد دوتا دوتا بشيم و بريم دنبال گوزن و خرگوش و... بگرديم و بلاخره بابايي يك مارمولك بزرگ پيدا كرد و فرنيا حسابي بابايي را تشويق كرد كه برنده شدي چون تونستي توي جنگل يك حيوان !!!! پيدا كني

جنگل

اين عكس را خيلي دوست دارم

جنگل

يك كمي هم اسب سواري

1

موقع برگشت از جنگل رفتيم رستوران و از بس همه گرسنه بودند يادمان رفت عكس بگيريم اين ديگه بعد از نهار موقع خروج از رستوران است

موقع برگشت در رستوران

5شنبه صبح هم بايد ويلا را تحويل ميداديم و بخاطر تجربه زمان ورودمان نخواستيم نفر بعدي(همكار بعدي بابايي) معطل بشه سرساعت11تخليه كرديم

اين هم نمايي از ويلا

ما راه افتاديم به سمت تهران اما خاله اينها دو شب ديگه هم ماندند و البته رفتند نمك ابرود

توي ماشين موقع برگشت

در راه برگشت

موقع برگشت هم يكجا ايستاديم واسه نهار و فرنيا حسابي كمك كرد و سفره را برامون پهن كرد

نهار مسير برگشت

بازي

اين هم سفر ما تمام شد و برگشتيم خانه

مادر بزرگ و بابا بزرگ هم موقع برگشت ما خانمون بودند و اين كلي خوشحالمون كرد

 

پسندها (6)

نظرات (16)

فاطمه
26 شهریور 93 12:26
سالگرد ازدواجتون مبارك.واي دلم دريا خواست.خوش به حالتون
مامانی
پاسخ
ممنون من با اينكه رفتم اما هنوز دلم دريا ميخواد
مامانی آرتینا جان***
26 شهریور 93 17:28
سلام گل دختر همیشه به گردش چه نازی، چه چادر قشنگی ،چه صدفایی... فکر کنم خیلی بهت خوش گذشته انشالله همیشه شاد باشی زیر سایه پدر و مادر مهربونت خاله جون. سالگرد ازدواجتون مبارک مامانی مهربون انشالله سالیان سال در کنار همسر و دختر گلتون زندگی سرشار از شادی و نشاط و سلامتی داشته باشین.ممنون دوست خوبم انشالله هميشه شاد باشيد ميام پيشتون
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:47
سالگرد ازدواجتون مبارک
مامانی
پاسخ
ممنون دوست جون
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:48
به به عجب جای خوبی . واقعا این دخملی شما خیلی پر دل و جراته آیلا که اصلا اجازه نمیده آب به پاهاش بخوره
مامانی
پاسخ
بله خيلي پردل و جرات اما گاهي اين جراتش كار دست ادم ميده و گاهي انچنان ترسو ميشه كه حد نداره
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:49
عکسی که فرنیا وسط آب رو جوجه اردکش هست خیلی نازه
مامانی
پاسخ
ممنونم
مامان آیلا
27 شهریور 93 10:51
این بیسکویتها هم از اون سورپرایزهاست
مامان فرشته
27 شهریور 93 11:32
همیشه به گشت و گذار
مامانی
پاسخ
انشالله سفر بعديمون مشهد باشه
مامان فرشته
27 شهریور 93 11:34
سالگرد عقدتون مبارک .ایشالاه خوشیخت و شاد فرنیا را به یهترین مدارج برسونید
مامانی
پاسخ
ممنون انشالله
مامان فتانه
27 شهریور 93 17:36
عزیزم همیشه به سفر...از عکسا معلومه حسابی خوش گذشته
مامانی
پاسخ
ممنونم ايشالله شما هم هميشه شاد باشيد
سپیده مامان درسا
28 شهریور 93 0:17
به به همیشه به تفریح و سفر عکسهاتون مثل همیشه عالی بود ، خداروشکر که بهتون خوش گذشته
مامانی
پاسخ
ممنون كه به ما سرزديد
مامان النا
29 شهریور 93 12:29
همیشه به تفریح عزیزم. سالگرد عقدتون هم مبارک باشه خانومی.
مامانی
پاسخ
ممنون دوست خوبم
مامان النا
29 شهریور 93 12:31
نگفتید چرا بهتر شد که وسط هفته راه افتادید؟
مامانی
پاسخ
اين كه چرا ساعت 8.5راه افتاديم گفتم بهتر شد اخه با توجه به دير راه افتادن و ترافيك راه بجاي اينكه ساعت2 برسيم ساعت 3.5-4 رسيديم و فكر ميكرديم تا بريم ويلا تحويل ميگيريم ولي همكار بابايي دير تخليه كرده بود و ساعت 5 تازه ويلا را تحويل گرفتيم و يكي دوساعتي معطل شديم توي هواي گرم و مرطوب بيرون اگر به موقع و زود ميرسيديم كه ديگه هيچي
مریم مامان دونه برفی
29 شهریور 93 12:33
سلام مامان جون فرنیا امیدوارم سفر به شمال بهتون خوش گذشته باشه. البته از عکسها که ینطور برمیاد شاد باشید و سلامت .
مامانی
پاسخ
ممنون عزيزم
سپیده مامان درسا
30 شهریور 93 15:08
خانومی با اجازه ی شما با افتخار لینکتون کردم
مامانی
پاسخ
ماهم شما را لينك ميكنيم
بانو
31 شهریور 93 11:47
سلام یک مادر نمونه همیشه بله نمی گوید www.banoo.ir/post/1030 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
رها
4 مهر 93 18:05
سالگرد ادواجتون مبارک همیشه به گردش و همیشه تو شادی باشین راستی مردم از خنده بابت اون سورپرایز همسریت عاااااااااالی بود
مامانی
پاسخ
ممنون دوست خوبم