فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

فرشته کوچولو

يك كمي هم تعريف خاطرات

1393/5/14 12:25
نویسنده : مامانی
471 بازدید
اشتراک گذاری

اصفهان كه بوديم فرنيا به خاله حسابي علاقه پيدا كرده بود و ميخواست همه كارهاش را انجام بده بهش غذا بده مسواك بزنه و .... يكبار گفتم فرنيا بيا مسواك گفت خاله فكر كردم منظورش خاله كوچيكه است صدا كردم خاله كوچيكه فرنيا گفت نه مدير ساختمان بيادخندونک( منظورش صاحبخانه بود)

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

خاله بهش گفت عروس من ميشي گفت نه ميخوام عروس بابايي بشم بعد خاله گفت نميشه ان بابات است خوب عروس دايي شو؟ فرنيا گفت نه دايي خودش زندايي را داره خاله پرسيد خوب عروس كي ميشي؟

فرنيا يك خورده فكر كرد و گفت خوب صبر ميكنم پارسا سينا بزرگ بشن بعد عروس انها ميشمراضیخنده

****************************************

پسر خاله هاي من ميخواستن با فرنيا بازي كنند دوتاشون دو طرف ايستادن و فرنيا را مثل توپ به هم پرتاب ميكردندتعجب فرنيا اولش خوشش امد بعد كه همه اعتراض كردند و ميگفتن خطرناكه فرنيا هم معترض شد بعد هم كه گذاشتنش زمين رفت يك توپ اورد داد دستشون و گفت با اين بازي كنيد من كه توپ نيستمشاکیژ

#######################################

ديروز عصر من يكدفعه متوجه جوشهاي روي پاهام شدم و تا شب صبر كردم و هرچي پماد و قرص بلد بودم استفاده كردم اما فايده نداشت به بابايي گفتم بريم دكتر نكنه يكدفعه بيماري واگير داري باشه فرنيا دچار بشه بابايي پيشنهاد داد قرص بخورم پماد بزنم و... من هم گفتم همه را انجام دادم اما فايده نداشته خلاصه10 شب رفتيم اورژانس درمانگاه نزديك خانه

از ماشين پياده شديم ميگه مامان به دكتر بگو دارو خوردي وپماد زدي اما خوب نشده گفتم چشم ميگه مامان با خودت تكرار كن تا توي مغزت بمونه يادت نره خندونک

تا رسيدم و دفترچه را داديم فرنيا رو به اقاي منشي ميگه ميدونيد ما چرا امديم؟ مامانم پاش جوش زده هركاري هم كرده و هرچي قرص خورده خوب نشده سبز

رفتيم داخل مطب پزشك كشيك مامان به دكتر بگو دارو خوردي اما خوب نشدي

بعد امده كنار من ميگه مامان چرا روي ميز دكتر شيريني هست؟ يواش بهش گفتم صبر كن بريم بيرون برات توضيح بدم هیسبابايي گفت چي ميگي فرنيا؟ فرنيا درحالي كه با چشم و ابرو به شيريني ها اشاره ميكرد اروم گفت مامان بعدن برام توضيح ميده

توي ماشين گفتم: فرنيا اقاي دكتر تا صبح توي مطب ميمونه گرسنه ميشه انها را گذاشته بود كه بخوره

-خوب اگه يك بچه اي بره انجا و گرسنه بشه چي؟متفکر

گفتم ببين مثلا ما الان شام خورديم بعد امديم دكتر ياممكنه بريم دكتر بعد مياييم خانه و شام ميخوريم اما دكتر مجبوره سركارش بمونه تا مريضها را خوب كنه

- مامان من كه گرسنه نيستم نهگفتم اگه يك بچه اي بره انجا بعد شيرينها را ببينه و دلش بخواد چي؟سوال

توي داشبورد بيسكويت بود بهش دادم گرفت خورد و يواش گفت اگه بچه مثل شيرينهاي دكتر دلش خواست چي؟

خندهخندهقه قهه

 

پسندها (8)

نظرات (25)

مریم مامان دونه برفی
14 مرداد 93 13:14
از دست این فرنیای گل شیرین زبون هروقت احساس کردین واسه خاطر کارهای شیرین فرنیا جون ته دلتون غش رفت و قند تو دلتون آب شد و احساس کردین تو چشمه براش بخونین: ماشاءا... ولا حول ولا قوه الّا بالله این اسفندیه که هرزمانومکانی میشه ازش استفادع کرد.
مامانی
پاسخ
ممنون از پيشنهادتون حتما به ذهنم ميسپرم
مامانی فاطمه
14 مرداد 93 13:15
الهی عزیزم خوب حتما از اونا دلش میخواسته حالا مامانی جوشات خوب شده بلا دور باشه عزیزم
مامانی
پاسخ
ممنون از احوال پرسي تون نه هنوز خوب نشده اما حداقل خيالم راحت شد بيماري خاصي نيست تا حالا خارش هم نداشت اما تازه خارش شروع شده
مامان فتانه
15 مرداد 93 0:26
ای جوووننننننننننن چقدر شیرین زبون این دختر کلی خندیدم
آدرینا
15 مرداد 93 10:43
ای جووووووونم شیرین زبوووووووون
خاله ی آبنبات و حبه ی انگور
15 مرداد 93 15:31
سلام خیلی ممنون که وبلاگ آبنبات و حبه ی انگور سر زدید حرفاش خیلی شیرینه ماشالله برامون دعا کنید
مامانی
پاسخ
خوشحالمون كرديد پيشمون امديد
بهار مامانه برسام
15 مرداد 93 19:27
دوست خوبم براتون الگوها رو به آدرس ایمیلتون ارسال کردم موفق باشید
مامانی
پاسخ
ممنون دوست خوبم
مامان آیلا
19 مرداد 93 10:35
امان از بلبل زبونیت دختر
مامان آیلا
19 مرداد 93 10:36
ان شا لله که برطرف شده
مامانی
پاسخ
بله خدا را شكر
مامان النا
19 مرداد 93 13:48
الان بهتر شدید؟
مامانی
پاسخ
بله خدا را شكر مثل اينكه تشخيص دكتر درست بود و فقط نيش يك حشره بود
نیلی
19 مرداد 93 21:21
الهی من قربونش برم. خیلی جیگرطلاس ها... آقا عروس ما نمیشه؟
مامانی
پاسخ
پسر داريد توي دست و بالتون قد و اندازه دختر ما؟
بانو
20 مرداد 93 16:47
سلام چگونه کودکی مستقل تربیت کنیم؟ http://www.banoo.ir/post/939\ منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
مامان پریسا
20 مرداد 93 18:05
سلام فرشته جون. دوست عزیز و با معرفتم که با وجود بی معرفتی من باز هم فراموشم نمیکنی
مامانی
پاسخ
مريم جون اين چه حرفيه ميزني؟ خيلي دوستت دارم ميدونم هيچوقت بي علت غيبت نميزنه بيشتر نگرانت بودم
مامان پریسا
20 مرداد 93 18:05
واقعا نمیدونم این فسقلی ها کلمات قلمبه رو از کجا میارن
مامانی
پاسخ
اگه بخواهيم اين كلمات قلمبه سلمبه را بنويسيم وقت براشون كم مياريم و ميدونم كه همه بچه ها توي اين سن از اين حرفها ميزنن و همه ما مادرها با اين جملات قصار اشناييم
مامان مریم
21 مرداد 93 14:59
ماشالا به این دختر ناز شیرین زبون زنده باشه
مامانی
پاسخ
ممنون
fatima
22 مرداد 93 10:36
سلام عزیزم دختر ناز و شیرینی داری خدا برات نگهش داره. منم یه پسر هفت ساله دارم که همیشه حرفها و کاراش بقیه رو متعجب می کنه. بچه های الان خیلی بلا هستن. من آرزو دارم که یه دختر داشته باشم ولی به قول معروف پشتم باد خورده و حتی فکر بارداری هم برام سخته البته از اینم می ترسم که نکنه باز پسر باشه. نه اینکه پسر بد باشه چون من عاشق پسرم هستم ولی دختر یه چیز دیگست..... از وبلاگت خیلی خوشم میاد اگه اجازه بدی لینکت کنم و اگه دوست داشتی شما هم منو لینک کن. خوشحال میشم به من سر بزنی....
نیلی
23 مرداد 93 0:06
آره ... پسر خواهرم هست. فقط دیگه واسه این که هم کفو باشن باید دختر جیگر طلای شما آخر کارتون بزن بزن و بتمن و باب اسفنجی و مرد آهنی و ......... الی آخر باشه... البته این طلا خانوم شما که من می بینم قابلیت داره داماد رو تبدیل کنه به یه آدمی که آخر خشونت کارتون هاش بشه رد شدن قهرمان فیلم از چراغ قرمز
مامانی
پاسخ
داماد بن تن باشه دختر ما بله را گفته البته اگه سونیک باشه خیلی بهترهمن هم راضی ترم
مامان گلاب
26 مرداد 93 17:51
الهی بگردم دخملی رو خو بچه دلش از شیرینی های دکتر میخواسته
مادر جون آبتین وآروین
27 مرداد 93 6:41
سلام به فرنیا جون خوش زبون ومامان مهربونش.ایشالا که همیشه سلامت باشید وبه گشت وگذار و تند تند برای ما از خاطرات و شیرین زبونی های دختر گلمون بزارید. ممنون عزیزم که بیاد ما هستی .
مامانی
پاسخ
ممنون مامان بزرگ مهربون
فاطمه
27 مرداد 93 8:57
فرنيا جون اينقدر شيرين زبون شدي من خبر نداشتم
مامانی
پاسخ
بللللللللللللللللله يك حرفهايي ميزنه ميمونيم اين زبونرا از كجا اورده
صبا خاله ی ایسا
27 مرداد 93 17:02
قربووووووونت بره خاله چقد ماشاالله شیرین زبوووونی خدا حفظت کنه عزیزه دلم
مامانی
پاسخ
خدا نكنه خاله جون ما شما را خيلي دوست داريم
صبا خاله ی ایسا
27 مرداد 93 17:03
از کامنتای پر مهرو محبتتون ممنون... خیلی خوشحالمون میکنید..میبوسمتون
مامانی
پاسخ
خواهش ميكنم من هم از ديدن به روز شدن وبتون خيلي خوشحال ميشم انشالله هميشه به پارك و تفريح و شهر بازي و شادي
مامان پریسا
28 مرداد 93 9:12
سلام خصوصی
مامان گلاب
31 مرداد 93 16:51
یه عدد مادر تنبل اینجا میباشدچرا آیا؟؟؟؟؟
مامانی
پاسخ
براي اينكه مدتي توي خانه اينترنت و تلفن قطع بود انشالله فردا يك پست جديد ميگذارم ببخشيد
سپیده مامان درسا
1 شهریور 93 3:42
بانو
3 شهریور 93 17:30
سلام برای کودک دلبندتان لالایی بخوانید. www.banoo.ir/post/974 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو