فرنيافرنيا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ فرشته كوچولووبلاگ فرشته كوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

فرشته کوچولو

نوروز 93-قسمت دوم(گتوند-دزفول و شوشتر)

1393/1/16 15:21
نویسنده : مامانی
1,327 بازدید
اشتراک گذاری

يكشنبه 3فرودين رفتيم گتوند و دزفول و كنار رودخانه دزفول به فرنيا خيلي خوش گذشت و شبش رفتيم شوشتر خانه دايي و فرداش خاله وسطي و مامان بزرگ و عمه جان (عمه خودم) هم امدند بعد از نهار هم رفتيم كنار رودخانه و باز هم اب بازي

ابتداي گتوند يك پارك بود كه فرنيا انجا كلي بازي كرد و موقع الا كلنگ بازي يك دختر هم بود 5ساله فرنيا به باباي بچه گفت اسم دخترتون چيه؟ هر چي آقاهه به دخترش اصرار  كرد اسمت را بگو دخترش خجالت كشيد بعد مامانش بجاي دخترش جواب داد فرنيا گفت دختر خيلي خوبيه فقط كمي ساكت و اروم است

بعد پدر دختر از فرنيا پرسيد اسمت چيه فرنيا ساكت بود و جوابي نميداد گفتم دخترم اسمت را يادت رفته گفت نه دارم فكر ميكنم، ميخوام به انگليسي بگم اما يادم نمياد اسمم به انگليسي چي ميشهخنده

بعد كمي ماكاروني ديد كه روي زمين ريخته گفت ادمهاي بد نودلها را ريختن زمين خدا خيلي ناراحت ميشه اما خدا از Big هم Bigتره انها را مي بخشه نیشخند

پارك گتوند

بازي در پارك

 

مشكل فرنيا در مسافرت مگس بود براي بار اول بود مگس ميديد و خيلي ميترسيد هر چي هم ميگفتم ببين دستت را تكان ميدي ميرن بيخيال نميشد و همش غر ميزد

كلافه از مگس

بعد رفتيم دزفول كنار رودخانه

دزفول

اخ جون اب بازي

اب بازي

آب بازي

بعد از آب بازي كمي هم به شكم برسيم

تا حال ديده بوديد كسي كافي ميكس با پاپ كورن بخوره؟سوال

خوردن كافي ميكس و پاپ كورن

و اين هم يك مكان راحت براي نشستن در ماشين

محل نشستن جديد

فرنيا و جاي مخصوص

بعد رفتيم يك سد را ديديم

سد

داره بزور دستش را ول ميكنه بره اب بازي و شنا همش هم ميگه من بلدم شنا كنم غرق نميشم

فرنيا و اب بازي

مدل تكرار شدني عكس مامان و فرنيا توي سفر

فرنيا ابراز علاقه اش به من زياد شده بود و از اين به بعد از اين مدل عكس زياد ميبينيدنیشخند

عكس مامان و فرنيا

اين جا هم مكان زيارتي(امام زاده) بود توي دزفول كه نمازمان را انجا خوانديم اما اسمش يادم نيست البته اينجا كه ما ايستاديم پشت ان امامزاده است

مكان زيارتي

اين جا هم خانه دايي

پارسا يك آيپد خريده و فرنيا هم تمام مدت كنار پارسا بود كه بتونه با آن بازي كنه و دست داداش پارسا درد نكنه كه به فرنيا اجازه ميداد بازي كنه قلب

توي عكس عمه و شوهر عمه من و مامان بزرگ هستن

خانه دايي

اين هم موقع نهار سرسفره اول همه فرنيا امد اما دريغ از غذا خوردنهیپنوتیزم

نميدونم چرا فرنيا توي مهمانيها غذا نميخورهناراحت

نهار خانه دايي

بعد از نهار رفتيم كنار رودخانه شوشتر و باز هم اب بازيتشویق

 رودخانه شوشتر

آب بازي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

بهار
17 فروردین 93 7:47
سلام عزیزم سال نو مبارک ایشالا کوچولوی قشنگت همیشه شاد و سلامت باشه. اگه دوست داشتی به سایت منم سر بزن و برای گل نازت قالب وبلاگ و تقویم رایگان دانلود کن.
مامانی
پاسخ
ممنون پيشمون امديد
مامان آیلا
17 فروردین 93 11:52
الهی داره اسم انگلیسیشو پیدا می کنه می خوام همینطور درسته بخورمتخدا رو شکر که حسابی خوش گذشته همیشه به این احوال مامانی خیلی سخت نگیر بعضی بچه ها تو مهمونی دلی از عزا در می آرن بیچاره والدین که شاید خجالت بکشن که صاحب خونه فکر کنه به بچه هیچ چیز نمی دن حالا فرنیا آبرو می خره خیلی سخت نگیر
مامانی
پاسخ
ميشه اينجوري هم نگاه كرد به قضيه و حرص نخورد
مامان آیلا
17 فروردین 93 11:52
چه هوایی به به
مامانی
پاسخ
واقعا چه هوايي
مامان آیلا
17 فروردین 93 11:53
ان شا اله عشقتون همیشه همینطور باشه
زهره(مامان فاطمه)
18 فروردین 93 8:52
بههههههههه چه آبی چه خوب اسم امامزاده در دزفول آقارودبان است بنده هم به تبعیت از همسر زیاد میرم اونجا
مامانی
پاسخ
مممنون ازاسم امامزاده من اولين باره دزفول رفتم اما شهر بسيار تميز و زيبايي است از شوشتر خيلي قشنگتر است
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:30
وای ببخش فرشته جون من وبلاگ شما بودم و متوجه نی نی گپ نشدم. خصوصی
مامانی
پاسخ
ممنونم از راهنماييهاتون
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:36
عجب نظر دندان شکنی در مورد اون دختر کوچولو داده راستی فرشته جون حسابی خوزستان رو دور زدید. خدا رو شکر بتون خوش گذشت
مامانی
پاسخ
بله اما از همه بيشتر از دزفول خوشمان امد انشالله دفعه بعد كه بيايم خوزستان ميريم دزفول گردي
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:38
اخیییییی عزیزم چ ابراز احساساتی.. اتفاقا پریسا هم این مدلی هاش زیاد شدهچه تفاهمی
مامانی
پاسخ
ديروز توي اتاق داشت با دختر همسايه بازي ميكرد من توي اشپزخانه بودم يكدفعه با ناراحتي رفت پيش باباش بعد بابايي ميگه كار را ول كنه بيا دخترم دلش واسه ماماني كه زياد كار داره تنگ شده
مامان پریسا
20 فروردین 93 11:40
ای بابا مثل پریسا موقعی که چند نفر دور برش باشن کلا غذا خوردن تعطیل میشه... نمیدونم این فسقلی ها باقی انرژی رو از کجا میارن واسه بازی
مامانی
پاسخ
من وقتي اينجا برم مهموني بهش اصرار نميكنم اما انجا كه امده بودم تقريبا هر روز مهماني بوديم نميشد هي بيخيال باشم خلاصه كه اين غذا نخوردن فرنيا كلافه ام كرده بود
خاله ی آریسا
27 فروردین 93 12:13
عزیزم سال نو مبارک ما خاله های تنبل اومدیم وااای چقدر پست نخونده داریم ما عزیزم مسافرت خوش گذشت ؟ پاپ کورن و کافی میکس ؟؟؟؟ اییییی حالت بد نشد وای چرا بالای صنلی نشستی؟
مامانی
پاسخ
تازه نديديد پاپ كورن را ميريخت داخل كافي ميكس بعد خوب كه له ميشدند انوقت ميخورد هر چي ميگفتم حداقل بيسكويت بريز توي قهوه ميگفت نه اين خيلي خوشمزه است
مریم مامان بهار
27 فروردین 93 14:07
عزیز شیرین زبونم دلم برات غش کرد به خدا فدایی داری خاله
مریم مامان بهار
27 فروردین 93 14:08
عزیز شیرین زبونم دلم برات غش رفت به خدا فدایی داری خاله جون
مامانی
پاسخ
ممنون خدا نكنه خاله جون بهار گلي كه شيرين ترو شيطونتره
خاله ی آریسا
27 فروردین 93 17:22
واقعا تو کافی میکس ریختش ؟؟؟ ایییییییییییییی خدا روشکر که حالت خوبه عزیزم
مامانی
پاسخ
بله با چه ولعي هم ميخورد دركمال تعجب چيزيش نشد خيلي هم لذت برد از اين خوراكي اختراعي اش