يك كمي تعريف از دختري
سلام گلم
چند وقتي بود ميخواستم برات كمي از كارها و شيرين زبونيات بنويسم ولي دوست نداشتم مطلبم بدون عكس باشه و عكسها هم توي موبايل بابايي بود و ..... البته سعي ميكنم مطلب امروز بدون عكس نباشه اما بابايي بدونه هنوز به قولش وفا نكرده و عكسها توي موبايلش مونده
رفته بوديم رستوران خانواده كناري يك بچه داشتند كه كنار فرنيا نشسته بود يكدفعه فرنيا ميگه مامان اين بچه نميخواد بزرگ بشه فقط نان خالي ميخوره ببين چقدر قد من بلندتره
بعد هم چند بار از ان بچه پرسيد اسمت چيه و وقتي ان كوچولو جواب نداد بجاش باباش جواب داد فرنيا گفت من كه هنوز اسمش را نميدونم؟ من گفتم دخترم باباش كه گفت اسمش چيه فرنيا جواب داد اخه خودش كه نگفت پس من هنوز اسمش را نميدونم
گوشهاي فرنيا سوراخ نيست هميشه گوشواره دلش ميخواست گشتيم و گشتيم تا بلاخره گوشواره كليپسي براش پيدا كرديم همان جا توي مغازه زده به گوشش و ميگه حالا ديگه واقعا عروس شدم
فرينا براساس كارتونهايي كه ميبينه و شخصيتهايي كه دوست داره ميگه امروز اسم من مثلا دورا است و ....
يك روز صبح كه از خواب بيدار شد ميگه من امروز همه چيه ام ميگم يعني چي ميگه اخه من هم دورا هستم هم راپونزل هم بن تن هم اسب هم پري گرمسيري هم باربي ..... خوب همه چيه ام ديگه
با همسايه همزمان رسيديم خانه فرنيا كفشهاش را دراورده ولي دختر همسايه باباش را صدا زد فرنيا گفت ببين من چقدر خانمم خيلي زرنگم بزرگ شدم بلدم كفشهام را در بيارم خودت بايد كفشهات را دربياري
يك روز بابايي داشت با من صبحت ميكرد و گفت شركت هنوز عيديها را نداده من هم گفتم بي تربيتا يكدفعه فرنيا گفت مامان بي تربيت كلمه بديه به بابا نگو گفتم عزيزم من با بابا نبودم چون هنوز پولمون را ندادن گفتم كار بدي كرده اند و فرنيا گفت ميدونم اما بي تربيت خيلي كلمه بديه اصلا نگو
چندتا عكس هم ادامه مطلب ميگذارم
در راستاي خانه تكاني عيد اتاق فرنيا را هم تغيير دكور داديم و تختش را ديگه تبديل به تخت نوجوان كرديم و ان تور هم مال نوزاديش بود كه باباي زحمت كشيد و براي زيباسازي اتاق فرنيا دوباره اويزان كرد و فرينا كه ديگه انجا را قصر پرنسس ميدونه
اين هم فرنيا وقتي اتاقش را نشان دوستش ميداد فرنيا يك سي دي ديد كه پريهاي گرمسير و سردسيري بودند و هر كدام پريهاي هر منطقه نميتونستند به منطقه ديگر برن و يك مرز بود كه اين دوسرزمين را از هم جدا ميكرد حالا از روز كه ان سي دي را ديده هميشه يك مرز جدا كننده توي بازيهاش است توي عكس زير ان دوتا بالشهاي مبل و ان پرطاووس نقش مرز را دارن معمولا هم فرنيا نقش پري سردسير را داره و هليا پري گرمسير