شيريني زباني ديروز فرنيا در مهد
ديروز كه رفتم فرنيا را از مهد بگيرم مدير مهد گفت امروز كلي از دست فرنيا خنديديم و برام تعريف كرد
مربي ميره سركلاس و يك بچه جديد را به بچه ها معرفي ميكنه
مربي: اين دوست جديدتون است اسمش كاوه است ميره كنار طاها ميشينه
فرنيا: گاوه همان كه ما ما ميكنه؟
طاها: نخيرم اصلا دوست من ما ما نميكنه
فرنيا: چرا گاوا همشون ما ما ميكنند
و خلاصه اين ميشه دعواي بين طاها و فرنيا و مربيها دخالت ميكنند و انها را از هم جدا ميكنند
شب توي خانه من براي بابايي جريان را يواشكي تعريف كردم و بعد بلند گفتم بابايي امروز يك دوست جديد توي مهد براي بچه ها امده فرنيا اسمش چي بود؟
فرنيا كمي فكر كرد و گفت امممممممممممممممم نميدونم شبيه گاوه بود مامان اسمش چي بود؟ و بلاخره كلي با هم تمرين كرديم و كلمات ك دار را گفتيم و تمرين كرديم تا بلاخره گفت كاوه و فهميد كلماتي هستند كه شبيه هم هسنتد اما معاني متفاوت دارند مثل شير كه دو معني داره و گاهي كلمات آواهايي شبيه هم داارند اما بايد خوب گوش بديم تا درستش را متوجه بشيم يعني به نظرتون حرفهاي منو درك كرده
خيلي لذت بردم از اينكه دخترم متوجه شده بود اسم را اشتباه فهميده و اصلا قصدش مسخره كردن نبوده و با اينكه توي مهد كلي مربيها خنديدن اما دخترم وقتي ازش پرسيدم سعي نكرد دوباره الكي تكرار كنه و از من پرسيد اسم درست چي هست