واكسن آنفولانزا
بلاخره روز دوشنبه عصر رفتيم دختري را واكسن سرماخوردگي زديم
توي راه بهش گفتم داريم ميريم واكسن بزنيم گفت واكسن چيه گفتم دارويي كه دكتر ميده تا ديگه سرما نخوريم گفت يعني قرصه گفتم نه واكسن را توي جعبه اش نشانش دادم گفتم اينه اما بايد دكتر بازش كنه تا ببينيم چيه
تا دكتر گفت استينش را بزنيد بالا فرنيا گفت نه درد مياره نميخوام واكسن نزنيد خلاصه با دردسر خوابانيدمش و توي پاش زديم فكر كنم درد نداشت يا شايد دكتر خيلي خوب تزريق كرد چون گريه نكرد فقط نق ميزد و نميخوام نميخوام ميگفت
بعد از ما يك بچه ديگه را اوردند كه از فرنيا كوچيكتر بود و از همان دم در گريه ميكرد فرنيا ميگفت مامان چرا گريه ميكنه؟ گفتم ميخواد مثل تو واكسن بزنه رفت دم در اتاق تزريقات و همانطوري كه جاي امپولش را با دست گرفته بود ميگفت ني ني يكم درد داره اماگريه نكنه زود تمام ميشه زياد درد نداره
بعد از تزريق بچه بازم گريه ميكرد انوقت ديگه فرنيا حسابي تعجب كرده بود و ميگفت حالا چرا ديگه گريه ميكنه؟!!!!
ديروز بابايي از فرنيا عكس گرفته بود اما وقت نشد بيارم انشالله وقت كنم به اين پست عكس اضافه ميكنم
راستي يك خبر خوب داره برف مياد