جشن مهد کودک
چند هفته پیش هلیا با مامان باباش داشتند میرفتند بیر ون و شما پرسیدی کجا میرید گفتند میخوان برن نمایش عروسکی وقتی بابا امد و فهمید گفت خوب ما هم بریم و در تماس تلفنی بابایی با بابای هلیا فهمیدیم نمایش ساعت 6هرروز است خیلی خوب بود البته شما اولش از تاریک شدن صحنه و صدای زیاد بلندگوها ترسیدی ولی کم کم خوشت امد و نتیجه این شد که دیگه ما هرجا دنبال نمایش عروسکی ویژه خانم گلم میگردیم اینبار هم فرهنگ سرای نور یک نمایش داشت که روز دوشنبه رفتیم البته از نظر ما بزرگترها خیلی جالب نبود اما شما خیلی خوشت امد و خندیدی این بار ما به هلیا خبر دادیم و انها هم با ما امدند و من به مامان نیکان دوست مهدکودکی ات هم خبر دادم و نیکان هم با مامانش امد
قبل از شروع نمایش ترانه های بچه گانه گذاشته بودندو اینجا داشتید صحنه نمایش را نگاه میکردید
بعد یک کمی هم حرکات موزون با همکاری و دعوت نیکان
این هم یک صحنه از نمایش
عزیز دل مامان خیلی میخندیدی و دلم میخواست از خنده هات عکس بگیرم اماتا دوربین را روشن میکردم زود خنده ات تمام میشد انگار دلت نمیخواست مامان ازت عکس بگیره کمی فیلم گرفتم و از خنده های پرسرو صدات فیلم دارم
روز سه شنبه از طرف مهد جشن گرفته بودند توی پارک ساحلی (فقط اسمش ساحلی است وگرنه وسط تهران ساحل ودریا کجا بود) توی جشن شرکت کردیم و هلیا را هم با خودمان بردیم اما بعد از یک ساعت شما امدی پیشم و گفتی خسته هستی دیدم بدنت داغ است کمی موندیم اما دیگه بیحال بودی و میخواستی بغل مامان باشی این شد که زود امدیم خانه طفلک هلیا خوشش امده بود و دلش میخواست بمونه و جایزه گیرش بیاد اما مجبور شدیم برگردیم
گریم صورت هم داشتند اما اینقدر بچه توی نوبت بود که دیگه نشد شما خانم طلا را ببریم با اینکه خیلی اصرار داشتی
البته تمام این برنامه ها برای تبلیغ مهد بود که با تجربه من مهد بدی نیست اماخوب دقیقا هر تبلیغی توصیف خوبی از شرکت یا موسسه ی است که تبلیغ میکنه اگه ما به ریزه کاریها توجه کنیم مثلا اینجا گریم صورت برای بچه ها انجام میدادند که در ازای ان پول دریافت میکردند درحالیکه این گریم تبلیغاتی همه جا رایگان است
و عکسهای داغ داغ
دیشب وقتی بابا داشت نماز میخواند و دعا میکرد
این هم در اخر نماز و بوسیدن مهرپ